(به طور تفریح آمیز و بی شتاب) راه رفتن oor Engels

(به طور تفریح آمیز و بی شتاب) راه رفتن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

saunter

verb noun

Soortgelyke frases

زشت و ناجور راه رفتن
bumble

سرپنجه راه رفتن
tiptoe

(با گام های سنگین) راه رفتن (tramp هم می گویند)
trample

(هنگام راه رفتن) به طرفین خم شدن
waddle

(پزشکی) کجی زانو (که موجب به هم خوردن آنها هنگام راه رفتن می شود)
knock-knee

طرز ایستادن یا راه رفتن
portance

اردک وار راه رفتن
waddle

با تک پا راه رفتن
tiptoe

(بیشتر در انگلیس - عامیانه) دستان کسی را از پشت گرفتن و وادار به راه رفتن کردن
frog-march

voorbeelde

راه رفتن آهسته و دستهای بلند و لاغرش یادم مانده است؛
I remember his slow walk and his long thin hands;

اون کاری که تو الان داری میکنی ، راه رفتن نیست
I won't actually call what you're doing moving.

شما در راه رفتن به تاتر هستید و دو اسکناس بیست دلاری در کیف پولتان دارید.
You're on your way to the theater, and in your wallet you have two 20-dollar bills.

شروع به راه رفتن کرد. راجع به موضوع فکر کرد.
She began to pace, thinking about it.

تو براي راه رفتن نيرو داري
you strong enough to walk

در حال ایستاده، نشسته یا در حال راه رفتن می توانم ویولن بزنم.
I can play from standing, sitting or walking.

عاشق راه رفتن زیر ستارهها هستم.
I like walking under the stars.

دوباره شروع به راه رفتن نمود با صدائی سرد و خشمگین دنبال کلامش را گرفت:
Again he strode through the room, and spoke in wrath:

و اون شب من شروع به راه رفتن کردم
And that night I came walking.

برخاست، باز به راه رفتن پرداخت. این دفعه به نظرش میرسید که راضی است.
He rose and resumed his march; this time, he seemed to be content.

آنگاه چرخید تا به راه رفتن خود ادامه دهد.
turned to walk again.

چراغ قدم ها و طرز راه رفتن شما رو ميشناسه
" it knows your steps and the way you walk. "

ScoundreI تفاوت onIy است که راه رفتن خود را تغییر با زمان است.
Scoundrel the difference is only that your gait changes with time.

از بیمقصد راه رفتن اطراف صحن کلیسا به لذت و اقناع عجیبی دست مییافت.
It gave him a peculiar satisfaction to saunter round the precincts.

بعد از اين همه راه رفتن روي مخ من با مزخرفات اين تنها کاريه که ميتونه بکنه درسته ؟
After all the psychotic shit she put me through, it's the least she can do, right?

با اینکه پس از آن همه راه رفتن گرمش بوده، باز هم میلرزیده
Though he was hot from walking, he shivered.

اگه تو اونی بودی که صدمه دیده بود ، الان به جای راه رفتن توی اون انبار نشسته بودیم
If you were the one bit, we'd still be sitting back at the whorehouse instead of moving.

من شما را به راه رفتن.
I'll walk you out.

، سامري " يه سيستم کاملاً جديده " ، عين يه بچه که تازه داره راه رفتن ياد ميگيره
Samaritan's a brand-new system, a child learning to crawl.

سر راه رفتن به تئاتر برای آخرین اجرای مکبث، آنرا در صندوق پست انداخت.
On the way to the theater for the final performance of Macbeth she posted it.

با اینکه از اضطراب و شدت شرم، پای راه رفتن و یارای قدم از قدم برداشتن نداشتم،
though I was by this time in such a state of consternation and agitation, that my legs shook under me.

راه رفتن تو اين لباس سخته
It's hard to walk in this.

و نیز کیف را، در جیبش گذاشت و باز به راه رفتن پرداخت.
he put it into his pocket, together with the pocket book, and began his walk once more.

راه رفتن عذاب بود،
Walking was agony

مدت زمان زیادی رو صرف مطالعه راه رفتن آدمای ثروتمند کردی ؟
You've spent a lot of time studying the way rich people walk?