نظر بلند oor Engels

نظر بلند

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

bighearted

adjektief

voorbeelde

به نظر بلند پرواز و باهوش مياد
Ambitious and smart.

و هر وقت به تئاتر بوف ون میآیدبرای جلب نظر بلند میخندد؟
She comes sometimes to the Bouffons, and laughs loudly to attract attention.

نظر بلند، عاری از غرور ثروت، ساده و بی حیله، برخوردار از هوش کافی، با نشاط، سرزنده و بی فکر بود.
liberal handed; innocent of the pride of wealth; ingenuous;sufficiently intelligent; gay, lively, and unthinking:

فریاد ارابهران چنان به نظر آکسینیا بلند آمد
To Aksinya the call seemed so close

زنی به نظر میرسید بلند قامت و تنومند که موهای مشکی بلند و انبوهش به پشت سرش آویخته بود، آقا.
It seemed, sir, a woman, tall and large, with thick and dark hair hanging long down her back.

مقدمه به نظر حاضران خیلی بلند مینمود
The preamble was felt to be rather long

در میدان مبارزه، جنگجوهایی شجاع و بلند نظر.
On the field of battle, we are brave and noble warriors.

هدف از این فرایند یکیسازی مردم درون حکومت است تا از نظر سیاسی در بلند مدت پایدار و قابل دوام بماند.
Nation-building aims at the unification of the people within the state so that it remains politically stable and viable in the long run.

او با اراده و بلند نظر، اما پیر است؛ و خلق و خوی او از هنگامی که پسرش از پا افتاده عجیب شده است.
He is strong willed and proud, but old; and his mood has been strange since his son was stricken down.

بعد از یه مدت صدای بلند دیگه بلند به نظر نمیاد.
Loud stops being loud anymore, after a while.

ساعات غمگين بلند به نظر ميرسه
ay me, sad hours seem long

این نظر را با صدای بلند نگفتم؛ و من وانمود کرده بودم در اون واقعه هوشیاری ندارم.
I didn't make this observation aloud, as I was feigning memory loss on those recent events.

ساعات غمگين بلند به نظر ميرسه
Ay me, sad hours seem long.

صدایش در خانهی خالی بلند به نظر میرسید،
' Her voice sounded loud in the empty house

وقتی سوار اسب میشد بلند به نظر میرسید، ولی روی پای خودش خیلی کوتاه بود.
When mounted, he looked tall, but on his feet he was quite short.

کلیسا هم سرخ مانند کارخانه در میان آنها بودو برج ناقوسش کمتر از دودکشهای کارخانه بلند به نظر میرسید.
Above them rose the church, also dark red like the factory The belfry, it seemed to her, was lower than the factory chimneys.

موقعی که دراز کشیده بود و روز را از نظر گذراند سر را بلند نمود و اطراف خود نگریست.
When she lay down to sleep and thought of the day just past, she raised her head from the pillow in astonishment and looked around.

آنا صدای پسرش را که به طرف آنان میآمد شنید و به سرعت مهتابی را از نظر گذراند و زود بلند شد
She could hear the sound of her son's voice coming towards them, and glancing swiftly round the terrace, she got up impulsively.

سرانجام مستقیماً به راسکلنیکف نظر افکند و با صدایی بلند و محکم گفت:
At last he looked straight at Raskolnikov, and said loudly and resolutely:

دست به دعا بلند کنيم ، با نظر بر فرمان منجي مان قوت قلب بگيريم و بگوييم:
Mindful of our savior's bidding, we take heart and say:

قامتی بلند داشت، به نظر درشت هیکل و خوش ترکیب مینمود،
She was tall, apparently big and well made

ميدني ، من هميشه شگفت زده ام از اينکه با موي بلند چجور به نظر ميرسم
You know, I always wondered what I'd look like with long hair.

به نظر میاد از دنده چپ بلند شدی امروز.
It seems like you got up on the wrong side of the bed this morning.

وقتي که شش اينچ قدته سخته که بلند مرتبه به نظر بياي
It is hard to be dignified when your feet are six inches from the floor.

به همین ترتیب، کاون حافظه کاری را به عنوان یک سیستم جداگانه از حافظه بلند مدت در نظر نمیگیرد.
In a similar vein, Cowan does not regard working memory as a separate system from long-term memory.