Mackenzie oor Persies

Mackenzie

eienaam, naamwoord

A surname of Scottish origin.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

مکنزی

eienaam

a surname

Because if it's not, it doesn't help Mr. Mackenzie.
برای اینکه اگه نباشه به اقای مکنزی کمکی نمی کنه.

Soortgelyke frases

Mackenzie District
سرزمین مکنزی (در شمال باختری کانادا)

Mackenzie River
رودخانه ی مکنزی (در شمال کانادا)

voorbeelde

The Mackenzie deal came back.
پرونده ی " مک کنزی " برگشته.

Dougal MacKenzie neglected to mention that you married the stripe-backed thief.
دوگال مک کنزي نگفته بود که با يه دزد شلاق خورده ازدواج کردي

Always a pleasure to visit clan mackenzie!
! بازديد از قبيله ي مکنزي هميشه لذت بخشه

They went down the valley of the stream, far beyond White Fang's widest ranging, until they came to the end of the valley, where the stream ran into the Mackenzie River.
کاروان از دره سرازیر شـد و از حـدودی کـه بـچه گـرک در تـمام راهییماییهای خود از آن تجاوز نکرده بود گذشت تا این که بالاخره به نقطهای رسید که نهر سیلابی به شط مکـنزی مـیریخت

He'd be part of clan mackenzie, ye see?
بخشي از خاندان مکنزي ميشه ، مي فهمي ؟

Mackenzie brothers are here.
برادرهای " مک کنزی " اینجان.

Because if it's not, it doesn't help Mr. Mackenzie.
برای اینکه اگه نباشه به اقای مکنزی کمکی نمی کنه.

In Saskatchewan, as across all of the boreal, home to some of our most famous rivers, an incredible network of rivers and lakes that every school-age child learns about, the Peace, the Athabasca, the Churchill here, the Mackenzie, and these networks were the historical routes for the voyageur and the coureur de bois, the first non-aboriginal explorers of Northern Canada that, taking from the First Nations people, used canoes and paddled to explore for a trade route, a Northwest Passage for the fur trade.
در "ساسکاچوآن"، به عنوان سراسر ناحیه ی شمالی، منزلگاه برخی از مشهورترین رودخانه هایمان، یک شبکه ی باورنکردنی از رودها و دریاچه ها که هر بچه مدرسه ای چیزهایی در مورد آن یاد می گیرد، "پیس"، "آتاباسکا"، اینجا "چرچیل"، "مکنزی"، و این شبکه ها راه های تاریخی بودند برای مسافران و اولین تاجران اجناس اروپایی و خز که با مردم بومی در ارتباط بودند، اولین کاوشگران غیر بومی نواحی شمالی کانادا که، مردمی برگرفته از "بومیان" محسوب می شدند، با "کانو ها" - قایقهای سرخپوستی - و پارو به گشت و گذار می پرداختند به عنوان یک راه تجاری، یک "گذرگاه شمال غربی" برای داد و ستد خز.

Greetings, Ms. Mackenzie.
سلام ، خانوم مکنزي.

My lord, may I present Dougal Mackenzie, war chief to the Clan Mackenzie and brother to its Laird.
... سرورم ، دوگل مکنزي رو خدمتتون معرفي مي کنم سپهسالار قبيله ي مکنزي و برادر اربابشون

Because you were hoping for an opportunity to bring them under the MacKenzie banner before the rightful laird could return.
چون منتظر فرصتي بودي تا اونا رو ... قبل از اينکه ارباب برحق برگرده زير پرچم مکنزي بياري

I should have been happy that the MacKenzie clan wasna about to tear itself apart and that I'd repaired my relationship with Colum and Dougal.
بايد خوشحال بودم که خاندان مک کنزي از درون دچار دو دستگي نميشد و اينکه رابطه م با کالوم و دوگال رو سر و سامون دادم

A later book, The Morality of Freedom won two prizes: the 1987 W.J.M. Mackenzie Book Prize from the Political Studies Association of the United Kingdom, awarded to the best book in political science each calendar year; and the 1988 Elaine and David Spitz Book Prize from the Conference for the Study of Political Thought, New York, awarded annually for the best book in liberal and/or democratic theory that had been published two years earlier.
چند سال بعد، کتاب «اخلاقیات و آزادی» او موفق به کسب دو جایزه شد: جایزه کتاب «مکنزی» متعلق به «انجمن مطالعات سیاسی» کشور انگلیس که هر سال به بهترین کتاب در باب علوم سیاسی تعلق میگیرد: و جایزه کتاب «الین و دیوید سپیتز» متعلق به «کنفرانس مطالعه اندیشه سیاسی» در نیویورک که هر ساله به بهترین کتاب در زمینه نظریه لیبرال یا دمکراتیک تعلق میگیرد.

Mackenzie hounds, Eskimo and Labrador dogs, huskies and Malemutes all tried it on him, and all failed.
سگهای مکـــنزی و اسکــیمو و سگهــای لابــرادور و مــاستوک اهــا و مالموت ۲ها و سگان پارس کننده و بیصدا، همه در برابر او عاجز و ناتوان بودند.

Let's bring up my friend and yours, Ed Mackenzie.
دعوت میکنم از دوست خوبمون اد مکنزی

Jamie has mackenzie blood.
خون مکنزي توي رگهاي جيمي ـه

He's taking credit for bringing you on as healer to the MacKenzies.
مسئوليت اينکه تو رو به عنوان طبيب... به خانواده مکنزي معرفي کرده

and long remembered was the havoc he worked amongst the dogs of the many villages along the Mackenzie, across the Rockies, and down the Porcupine to the Yukon.
ساکنان دهات ساحلی مکنزی که کاروان از آن جا عبور کرده و به جبال روش وز واقع بین دو شعـه شط مزبور یـعنی یـوکن و پـورکویین رفـته بـود

Did you threaten to kill Dr. Mackenzie in front of his wife?
شما دکتر " مکنزي " رو در جلوي همسرش تهديد به قتل کردين ؟

You've not heard a single Mackenzie speak Jacobite treason?
... نديدي که حتي يک مکنزي از خيانت جکبايت صحبت کنه ؟

The lady is a guest of clan MacKenzie.
اين خانم ، مهمون قبيله ي مکنزي ـه

If the MacKenzie asked ye the same, ye'd do it, would ye no?
اگه مک کنزي همينو از خودت مي خواست انجامش مي دادي ، مگه نه ؟

The MacKenzie was so impressed by the deed he gave me the tusks.
مکنزي اونقدر تحت تأثير کارم قرار گرفته بود که عاج هاي گراز رو بهم داد

The Scheisser put three bullet holes in the cowboy's khaki shirt and most of his innards exited from the back to splatter all over Spuds MacKenzie.
مسلسل سه سوراخ در پیراهن خاکی رنگ گاوچران ایجاد کرد و محتویات بدن او روی تابلویی که نوعی آبجو را تبلیغ میکرد پاشیده شد.

I know that Dougal Mackenzie is raising funds for the Jacobite cause.
... مي دونم که دوگل مکنزي داره براي هدف جکبايت پول جمع مي کنه