feast oor Persies

feast

/fiːst/ werkwoord, naamwoord

A very large meal, often of a ceremonial nature.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

جشن

naamwoord

The feast finished with an entertainment provided by the Hogwarts ghosts.
حسن ختام جشن برنامهی جالبی بود که اشباح هاگوارتز تدارک دیده بودند.

ضیافت

naamwoord

So all this feasting is in your honour, I hear.
شنیدم که این همه ضیافت به افتخار تو برپا شده.

سور

naamwoord

You did not give feasts to other people, you waited for them to give feasts to you.
به دیگران سور نمیدادید اما انتظار داشتید به شما سور بدهند.

عید · بزم · جشن گرفتن · مهمانی · لذت · سورچرانی · فراوانی · شادروز · جشنواره · نعمت · شادیانه · برکت · (جشن یا بزم و غیره) برگزار کردن · (موجب) حظ · خوش بودن · روز مقدس · سور دادن · سورچرانی کردن · شکم از عزا درآوردن · عید (به ویژه مراسم مذهبی یا بزرگداشت مقدسان و دارگونه ها) · عیش و نوش کردن · لذت بردن · متمتع شدن · مهمان کردن · مهمانی بزرگ · هر چیزی که وفور آن موجب لذت است

Soortgelyke frases

feast day
رجوع شود به name day · روز جشن · روز عید · شادروز

feastful
حظ اور · خوش گذران · سورامیز

wedding-feast
عروسی

love feast
(مسیحیان آغازین) مجلس انس برادرانه · بزم عشق خدا · مهمانی گرم و دوستانه

voorbeelde

The Queen indeed holds her own feast in protest.
در واقع ملکه به دليل اعتراض از حضور در جشن خودداري کرده

The legend is it was the feast of Saint Jerome.
طبق افسانه ميگن ضيافت " جروم مقدس " بوده.

It is a feast for the eyes! Rendell exclaimed, overwhelmed.
رندل با هیجان بسیار گفت: این جشن بزرگی برای چشمهاست!

There will be no more popular feasts held here.
دیگر این جا هیچ ضیافت عمومیای برگزار نمیشود.

These who “were ready went in with him to the marriage feast; and the door was shut.”
«آنانی که حاضر بودند، با وی به عروسی داخل شده، در بسته گردید.»

We would have a great feast in celebration and the chosen one would be the guest of honor.
یه جشن خیلی بزرگ داشتیم... و انتخاب شده مهمون افتخاری بود.

The Golden Hall was arrayed with fair hangings and it was filled with light, and there was held the highest feast that it had known since the days of its building.
تـالار زریـن را بـا پردههای زیبـا آراسـته و از روشنایی آکنده بودند، و آنجا ضیافتی عالی برپا شد که از تاریخ بنای آنجا تا به آن هنگام سـابقه نداشت.

(Genesis 18:4, 5) That “piece of bread” turned out to be a banquet of fattened calf along with round cakes of fine flour, butter, and milk—a feast fit for a king.
(پیدایش ۱۸:۴، ۵) اما اینطور معلوم شد که آن ‹لقمهٔ نان،› جشنی با گوسالهای پروار، گردههایی از آرد مَیدَه، کره، و شیر است—ضیافتی که شایسته یک پادشاه بود.

The rest of the school was happily anticipating their Halloween feast;
همهی دانشآموزان با شور و شوق در انتظار جشن هالو وین بودند.

I must go back to the feast
من باید برگردم به سرسرای بزرگ

hordes of flies buzzing, insanely clamoring as they feasted on her
انبوه مگسی وزوزکنان بر جسدس ضیافتی داشتند،

let the feast begin
ضيافت را آغاز ميکنيم

Recall that Jesus chose to be present at one such feast.
عیسی مسیح هم در چنین جشنی شرکت کرد.

by the knowledge that I was nothing to him: but there was ever in Mr. Rochester so at least I thought such a wealth of the power of communicating happiness, that to taste but of the crumbs he scattered to stray and stranger birds like me, was to feast genially.
هر چه میدانستم در نظرش موجود حقیری هستم اما همیشه مصاحبت با آقای راچستر حداقل به نظر من بسیار مهم بود؛ خرده نانهای ته سفره احسانش را که برای پرندگان سرگردان و غریبهای مثل من میریخت آنقدر با ارزش بودند که حس میکردم به یک ضیافت باشکوه و دل پذیر دعوت شدهام.

Today is the Feast of Saint Cedd.
امروز قراره همدیگر رو بکشن

11 Jesus concludes: “While [the foolish virgins] were going off to buy, the bridegroom arrived, and the virgins that were ready went in with him to the marriage feast; and the door was shut.
۱۱ عیسی در پایان گفت: «در حینی که [باکرههای نادان] به جهت خرید میرفتند، داماد برسید و آنانی که حاضر بودند، با وی به عروسی داخل شده، در بسته گردید.

We must be steadfast in Christ, feast upon His word, and endure to the end.30
ما باید در بارۀ مسیح ثابت قدم بوده، از سخنانش تغذیه کنیم، و تا پایان پایدار بمانیم.30

In Akaba the rest of my bodyguard were assembled, prepared for victory, for I had promised the Hauran men that they should pass this great feast in their freed villages:
وقتی به عقبه رسیدم، بقیه محافظین من جمع شدند و آماده بودند تا شاهد پیروزی را در آ وش کشند؛ زیرا من به افراد حورانی قول داده بودم که در دهکدههایشان به خاطر پیروزی، جشن و سروری به پا خواهد شد.

my eye feasted on the outline of swell and sweep,
چشمانم از دیدن، پستی و بلندیهای اطراف خود،

the feast had just ended.
جشن به پایان رسیده است.

then we can go down to the feast together.
بعد همگی با هم برای برگزاری مراسم پایین میریم.

Yes, a grand feast the night before.
آری بساط عیشونوش بینظیری!

Some of the people are from other nations who have come here for the Israelite feast of Pentecost.
بعضی از مردم از ملتهای دیگری هستند که برای جشن اسرائیلی پَنطیکاست به اینجا آمدهاند.

and Ron, Harry, and Hermione decided it was time to get back up to the castle for the Halloween feast
رون و هرمیونتصمیم گرفتند زودتر به قلعه برگردند زیرا ساعت شروع جشن هالو وین

This feast was established by Aurelian in 274.
این جشن از سوی پادشاه، اورلیان در سال ۲۷۴ گذاشته شده بود.