to come oor Persies

to come

adjektief

Imminent, coming, future.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

00pm

Soortgelyke frases

time to come
نسل اینده

come to
زنده کردن · شدن · وابسته بودن

come to terms with
کنار آمدن با مشکلی

come to the fore
برخاستن

come down to
بستگی دارد

if worst comes to worst
در بدترین حالت

come up to
مخاطب ساختن

voorbeelde

Then I'm just gonna have to come with you.
. انوقت مجبورم که باهاتون بيام

Do not wait for the bereaved one to come to you.
منتظر نباشید که شخص داغدیده پیش شما بیاید.

I need you to come to Miami and drive with me.
من ميخوام که تو بياي ميامي و بامن رانندگي کني

Casy gave it a good long time to come out.
کی زی به او وقت داد تا بقیه را بگوید

We must all step back and allow her to come through it in her own time.
و همگي بايد بهش فضا بديم و بذاريم درتنهايي با اين قضيه کنار بياد.

He just used that as an excuse to come and flaunt himself and Emmie in her face.
فقط آمده بود که خود وامی را به نمایش بگذارد.

A man is just about to come into your life.
يه مرد تنها به زندگي تو مياد.

Laurel, it's not going to come to that.
لورل ، قرار نیست به اونجا بکشه

Wait, I want to come.
ما هدف بعدیش و شناسایی کردیم ، مفسد ، اون یارو مبلغه

You're about to come off like a fat rat in a cheese factory, Jim.
همچين چيزي مثل يه موش کوچولو تو کارخونه پنيره ، جيمي

But to come to the point
اما راستی، به خاطر شطیون،

For she was only nineteen and had got her way at last, to come to London;
آخر فقط نوزده سال داشت و بالاخره توانسته بود حرفش را پیش ببرد، به لندن آمده بود.

I told you to come straight here.
بهت گفتم مستقیم بیا اینجا.

I mean, nobody's going to come see me perform this weekend.
و این آخر هفته رو كسی نمیاد دیدنم

And, Lucifer, you have to come.
و لوسیفر تو هم باید بیای

it takes # days to come here
سه روز وقت برای آمدن به اینجا لازم است

Spain begged me to come.
التماسم کرد زنگ بلد...

If there was ever a time to come back, it was then.
اگه میخواستی برگردی اون موقع زمان مناسبی بود

Senor, this animal does not give any answer or information touching things that are to come;
قربان، این حیوان نمیتواند از آینده خبر بدهد

Jesus had told them about the destruction to come upon the unfaithful Jewish nation.
عیسی نابودی اورشلیم عهدشکن را به آنان خبر داده بود.

Do you want to come in?
ميخواي بياي تو خونه ؟

I need you to come with me.
بايد با من بياي

Sir, you're gonna have to come with us.
قربان ، باید با ما بیاین.

cause im trying to come up a little, but its just its tough
چوم منم ميخواستم يک کم عضلاني باشم ولي خوب ديدم اين خيلي سخته

We decided to come back early.
تصميم گرفتيم زودتر برگرديم.