(آمریکا- خودمانی) رفتن oor Engels

(آمریکا- خودمانی) رفتن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

split

verb noun adjective

Soortgelyke frases

زشت و ناجور راه رفتن
bumble

(از بین) رفتن
away

با جاروبرقی رفتن
hoover

اجازه ی رفتن دادن
dismiss

باب میل پیش رفتن
work out

سرپنجه راه رفتن
tiptoe

از بین رفتن یا بردن
dissolve

به مدرسه فرستادن یا رفتن 0
school

(تند) رفتن
course

voorbeelde

تا وصول شدن وجه مزبور، من از رفتن به خانة خویش ...
Until the arrival of that remittance,'

با جلو رفتن به اندازه ۱ واحد عمودی، مختصات y از زوج به فرد یا برعکس تبدیل میشود.
Traveling 1 meter vertically changes the y coordinate from even to odd or vice versa.

کل روز رفتن.
They've been gone all day.

مستقیما رو به خطوط متفقین پیش رفتن، شکافی در صف دشمن انداختن،
Togo straight to the centre of the Allies' line, to make a breach in theenemy

شما قبل از رفتن به پاریس حتم داشتید که نابغهاید.
Before you went to Paris you were quite certain that you were a genius.

ب) کتاب مقدّس در مورد از بین رفتن تأثیرات گناه آدم چه امیدی به ما میدهد؟
(b) What do the Scriptures promise with regard to the effects of Adamic sin?

در راه بیرون رفتن عکس را به او دادم.
I handed her the photo on her way out.

نصف ذهن من هم به رفتن با تو.
I've half a mind to go with you.

ولي اونا رفتن تو يه فروشگاه
Boys, they have gone into Mother Earth.

هيئت نمايندگان فريوس رفتن, مگه نه ؟
The Ferrous Corp delegation left, didn't they?

در بحبوحهی رفتن به ایستگاه هری فرصتی برای صحبت با رون یا هرمیون پیدا نکرد.
Harry had no chance to speak to Ron or Hermione in the chaos of leaving;

فکر کنم دارَن در مورد سينما رفتن بحث مي کنن
I think they're choosing a movie.

اسبها رو براي رفتن به رُم آماده كنيد.
Ready the horses for Rome.

زمان بدي رو براي رفتن انتخاب کرد.
Picked a hell of a time to leave.

خرده ريزها رفتن توي مغزت... اسماعيل.
The particles went into your head...

خانم راتلج گفتن اگر امكان داره قبل از رفتن يک سري به ايشون بزنيد
mrs. rutledge asked if youd look her up before you went

بي خدافظي رفتن
Leaving without saying goodbye.

آدماي مختلفي که ميخواستن اينا رو بدست بيارن فکر ميکنن از بين رفتن
Various interested parties think they were destroyed.

شبی به نیکلا گفت: بهر طرف رفتن و دیدن این همه چیز، مطبوع است.
It's good to go everywhere, and to see much, she said to Nikolay in the evening.

از جاده 520 رفتن سمت شمال.
Took off north on the 520 right there.

اوه ویلیام! بله؟ فکر کرده قبل از رفتن شما بیدار میشود؟
Oh! William. What! Did she think of being up before you set off?

مطمئن بشو که به محض گير آوردن اون لوبياها براي رفتن آماده باشن.
Make sure they're ready to go as soon as we have those beans.

اگه براي پياده رفتن ميپرسي ، خيلي زياد
TOO FAR TO WALK, IF THAT'S WHAT YOU'RE THINKING.

بنابراین شما می خواهید من برای رفتن به برلین ، نه ؟
So you want me to go to Berlin, huh?

، ببين ، اونا قسر در رفتن!
Look, they got away with it.