(برخی ماهی ها و جانوران) ریش oor Engels

(برخی ماهی ها و جانوران) ریش

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

barb

verb noun

Soortgelyke frases

ریش دار
aristate · bearded

ریش زنی
shaving

ریش ریش
lacerate · laciniated · stringy

ریش (به ویژه ریش گونه ها)
whisker

(ریش و غیره) گذاشتن
grow

ریش بزی
goatee · tuft · tussock · vandyke beard

آبی ریش
bluebeard

voorbeelde

اومدی به ریش من بخندی ؟
You're here to rub my nose in it?

البته نه در آن هنگام که ریش آن سروان را میکشیدم.
not while I was pulling the captain's beard, though....

بر عکس چنین پیداست که قیصر ایستاده ریش ندارد و از همین روی میتواند والرین باشد.
He ultimately realizes that the Army can grant neither wish, and will leave him in a state of living death.

من ناخداي کشتيم هستم نه ريش سياه
I am the master of me ship, not Blackbeard.

traumatized-برابري پارسي: روان ريش
But how can you not be traumatized?

راننده گفت: برای مرگ آن پزشک که خط ریش داشت،
It' s for that doctor with the goatee, said the driver.

من به اقتضای طفولیت با ریش سفید او که تا حوالی کمرگاه آمده بازی میکردم
and I, childlike, amused myself by playing with his long white beard which descended to his girdle

لوی فیلیپ شاهی بود که جنبه پد ریش فزونی داشت.
Louis Philippe was rather too much of a paternal king;

با آن ریش و زلف ژولیده.
With his untidy beard and long hair

چون آب خورد ریش سفید خود را معطر کرد
after which she anointed his white beard with perfumed oil

من من کنان دلایلش را شرح داد دستی به ریش طلایی رنگش کشید
He mumbled his excuses, tugging at his golden beard

زن سرش را جلو آورد و نگاه دقیقی به صورت زخمی، بینی شکسته و ریش سفید او انداخت،
She took a close look at his scarred face, his broken nose and his white beard

شهردار دستبسینه بود، نمایندهٔ نجبا ریش خود را نوازش میکرد.
the mayor of the city crossed his hands over his chest; the marshal of the nobility stroked his beard.

فکر نميکني بايد تمييزت کنيم يا يک ريش تراش بگيري
dont you think we should clean you up or give you a shave or something

سر چیده شده، و ریش، بلند.
a shaved head and a long beard.

اون حتي ريش پروفسوري معروفِ آقاي " کالاهان " رو هم با مداد گريسي کشيد
He even drew on Mr. Callahan's legendary goatee with a grease pencil.

ریش نشانهٔ حرمت و وقار بود، از این رو بلند و ژولیده نبود.
Such beards were a symbol of dignity and respectability; they were not long and unkempt.

ریشش که خیلی به ریش او شباهت داشت.
The beard might well have been the same.

اما صورتش هنوز ریش نداشت
but his face was beardless

.کراسوس " تراشيدن ريش رو برام ممنوع کرده "
Crassus denies me sharpened blade.

دیگه پیش من نیا آها ، پس زیر اون ریش های پرفسوریت
Wow, so, uh, under the liberal beard lives an uptight bourgeois prick.

'اول ، ریش قرمز رو پیدا کن'
'First, find Redbeard.'

از اینکه ریش نداشتم غم بر دلم نشست. در رختخواب از فرط خجالت از فرط خجالت سرخ شدم.
I felt severely the having no occasion for it, and blushed in my bed.

به ریش این حرفها میخندم!
A fig for beggary!

اصلاح نکرده است قبلا همیشه ریش داشت، اما تازگیها از شرش خلاص شده است .
Hasn't shaved he used to have a beard, but got rid of it recently .