ادامه (تا پایان) oor Engels

ادامه (تا پایان)

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

follow-up

naamwoord

Soortgelyke frases

ادامه مطلب
enjambement · enjambment

ادامه دهنده
continuant · continuant consonant · prosecutor · resumptive

(عامیانه) کسی که هرگز نومید نمی شود و به کار (مبارزه و غیره) ادامه می دهد
bitter-ender

(موسیقی جاز) درنگ ارکستر و ادامه ی تکنوازی
stop-time

(زمین شناسی) دوران نو (که پس از دوران میانه می آید و تا امروز ادامه دارد)
cenozoic

(پس از شروع) قادر به ادامه (به طور خودبخود)
self-sustaining

ادامه (طرح یا نقشه و غیره)
pursuance

آلپ های دیناریک (زنجیره ی خاوری کوه های آلپ که در راستای ساحل یوگسلاوی سابق تا کشور آلبانی ادامه دارد)
Dinaric Alps

voorbeelde

اجازه خواست تا به سفر خود ادامه دهد.
then begged leave to continue his journey;

یعنی نباید ادامه پیدا کنه!
It mustn't!

چرخهای آن اگر به خاطر فرسایش محورشان نباشد، تا ابد به چرخیدن خود ادامه میداد.
turning wheel that would have gone on spilling into eternity were it not for the progressive and irremediable wearing of the axle.

( یوحنّا ۸:۱۲-۵۹) او به دور از اورشلیم در یهودیه فعالیت شدید خود را ادامه میدهد.
(John 8:12-59) Staying outside of Jerusalem, Jesus launches an intensive witnessing campaign in Judea.

اگر ما به همین زندگی ادامه بدهیم، آیا آن برکتهای موعود بر آورده خواهند شد؟
If we continue to live as we are living, will the promised blessings be fulfilled?

فکر ميکردم که اين کد قرمز لعنتي ديگه بيشتر از اين ادامه پيدا نميکنه
I thought this Code Red shit wasn't going on anymore.

نگاه کردن به ما را ادامِه داد ، چهرهی زیبایش خونسرد بود.
He continued to stare in our direction, his pretty face composed.

سکوت پرهیبت ادامه داشت.
The solemn hush continued.

تقریباً چه مدت است که این علایم ادامه دارد؟
about how long have these symptoms been going on?

با سرعت به راهم به سمت مركز شهر ادامه ميدهم
making my way downtown walking fast

خواهش میکنم ادامه بدید، اعلیحضرت
go ahead and inquire, your majesty

من بايد تمرين کردن با اين بچه هارو ادامه بدم.
I need to keep working the smokers.

و نگران نباشید - به زندگیتون ادامه بدین.
And don't worry -- get on with your life.

و اين گاهىاوقات ساعتها ادامه پيدا مىكند.
And this sometimes went on for hours.

ادامه بديد
Carry on.

آقاي مشاور ، اجازه بده ادامه دهيم.
Consul, allow us to continue.

هرچند به نظرم حتی اگر ازدواج هم بکنم میتوانم نویسندگی را ادامه بدهم.
besides, I suppose I could keep on being a writer even if I did marry.

ما بهتر از هميشه ميتونيم به زندگي ادامه بديم ، نيکي.
'Cause we're gonna be better than ever, Nikki.

بعد از سکوت کوتاهی ادامه داد: ...
After a short silence

در آینده، با حداقل حداکثر را انجام می دهیم. و به رشد کیفی نه کمی ادامه می دهیم.
In the future, we do more with less, and we continue to grow qualitatively, not quantitatively.

ادامه بدید
Keep talking.

نه ، نه ، بزار ادامه بدم
No, no, let me continue.

ولي شما به كارتون ادامه بدين.
But you two carry on.

باشد که همهٔ ما بیآنکه به زانو درآییم در میدان زندگی به دویدن ادامه دهیم!
So may we all keep running and not give up in the race for life!

ديگه نمي تونم ادامه بدم
I can't go on.