هدیه oor Engels

هدیه

naamwoord

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

gift

naamwoord

Something given to another voluntarily, without charge

هر موقع که از سفری بر می گردد برای دخترش هدیه می آورد.
Whenever she comes back from a journey, she brings a gift for her daughter.

offering

naamwoord

هر بامداد هدیه تازهیی از خرد و ریزهای ظریف از طرف پدربزرگ برای کوزت میرسید.
Every morning, a fresh offering of bric a brac from the grandfather to Cosette.

present

naamwoord

او به خاطر آن هدیه تشکر کرد.
She thanked for the present.

presentation · donation · grant · bounty · token · donative · propine · pres · Giveaway · souvenir · booty

Soortgelyke frases

(هدیه ای را) بسته بندی کردن
gift-wrap

هدیه شخص بی بضاعت
widow's mite

(در اصل - هدیه ی عاشقانه) هدیه
favor

شاگردی که برای معلمش سیب هدیه می برد
apple polisher

هدیه ی روز والانتین
valentine

هدیه کردن
gift · present

(انجیل) سه مجوس که برای حضرت عیسای نوزاد هدیه آوردند
magi

هدیه (به نشان قدردانی)
testimonial

(گیاه شناسی) سوسن پاک (انواع سوسن ها بخصوص Lilium longiflorum که گل های درشت و سپید می دهند و در مراسم عید پاک به عنوان آذین و هدیه کاربرد دارند)
easter lily

voorbeelde

منظور هدیه عاشقانهای بود که شوهر میخواست بیاطلاع زتش به او بدهد، نشانه توجهی ظریف به او بود.
It was a sentimental surprise he intended for his wife, a delicate attention his portrait in a frock coat.

هديه ي تولد
Early birthday present.

۱، ۲. الف) ارزش واقعی هدیه را چه چیزی مشخص میکند؟
1, 2. (a) When does a gift have great value to you personally?

هديه ي پنجمين سالگرد کجاست ؟
Where do you store goodies for anniversary five?

شما ميتونين به مردم بزرگترين هديه اي رو بدين که ميتونن داشته باشن
You give people the greatest gift that can ever be given.

بايد بفهميم که چه هديه ي ژنتيکي اي پدر و مادر خونيش بهش دادن.
Let's find out which genetic gift her genetic parents gave her.

يه هديه ي کوچيک برات دارم.
I've got a little present for you.

فکر کنم که الانزمان خوبيه که هديه منو بهم بدي
I just thought that this might be a great moment for you to give me my gift.

هرگز هديه اي به اهل زمين نميده ، چي ؟
I went to see Eli Cohn.

تنها هديه اي که از تو ميخوام ، نيلز اعتراف به اينه که مکانيک کوانتوم ناقصه
The only gift I want from you, Niels, is an admission that quantum mechanics is incomplete.

که تو چه حقیقتی رو ازش پنهان کردی و چی شد که وقتی زندگی سخت شد فرار کردی و او را پشت سرت تنها گذاشتی و مثل یک هدیه به من سپردی.
how you kept the truth from him and ran away when the going got tough, leaving him behind for me as an offering.

به عنوان هدیه تاجگذاری تون درنظرش بگیرین.
Consider it your coronation present.

و اون هديه باعث مرگ پسرت ميشه.
And that gift will be the death of your son.

برات يه هديه مي خواستم بخرم
I was going to buy you a present.

این طلاق یک هدیه بسیار بزرگ برای توئه
This divorce is giving you a tremendous gift.

وقتی ما آن قول داشتن روح القدُس را برای همیشه قبول می کنیم، ناجی بما تصفیه شدن را که لازمۀ زندگی ابدی است اعطاء می کند، بزرگترین هدیه ها (مراجعه کنید به اصوا و پیمانها ٧:١۴).
When we accept that promise of having the Spirit with us always, the Savior can grant us the purification required for eternal life, the greatest of all the gifts of God (see D&C 14:7).

اونا هديه هاي کريسمس من هستند ؟
Are those my Christmas presents?

برات يه هديه آوردم که توي ترجمه به من کمک کني
i brought you a present for helping me with the translations

حالا هديه ي بزرگ خودتو داري که فقط دور انداختيش
you took my small gift and polished it until it shone

شاهزاده خانم سارا ، چيزي رو بهت هديه مي کنيم که آزادش کرديم.
Princess Sara, we present you with something we rescued.

آره ، ولي ميدوني که به خاطر همينه که ميگن هديه دادن
i do, but, you know, thats why they call it a gift tip

بعد هدیه فکر کردن، هدیه حرکت کردن، هدیه نفس کشیدن و هدیه غذا خوردن و نوشیدن را داشتم.
Then I had the gift to think, the gift to move, the gift to breathe and the gift to eat and to drink.

همشون رو هدیه دادم به دختر عمو " جوزفينِ ".
I gave it all to your cousin Josephine.

قربانی عیسی، هدیهٔ یَهُوَه به شخص شماست.
Jesus’ sacrifice is Jehovah’s gift to you.

من برات يه هديه آوردم
I brought you a gift.