pick oor Persies

pick

Verb, werkwoord, naamwoord

To grasp and pull with the fingers or fingernails.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

کلنگ

naamwoord

pickaxe

With the help of the locals and using just shovels and picks, I made my way.
با کمک محلی ها و بیل و کلنگ، راه ماشین رو ساختیم.

زخمه

naamwoord

پود

naamwoord

انتخاب · چیدن · برداره · برگزیدن · محصول · گزینش · زبده · گلچین · نخبه · سرآمد · گزیدن · گزیده · انتقادکردن · سرشیر · (با ابزار تیز) ور آوردن · (با بی میلی) خوردن · (با حیله یا زور) محتوای چیزی را برداشتن · (با نوک خود) دانه دانه برداشتن · (با کلنگ یا ابزار مشابه) کندن · (بافندگی) · (بینی را) با انگشت پاک کردن 4 · (خیاطی) حاشیه دوزی کردن · (ساز زهی) مضراب · (سازهای زهی) زدن (با مضراب یا انگشت) · (قفل را با سیم یا میخ و غیره و دزدکی) باز کردن 1 · (محصول) برداشت · (معمولا در ترکیب) وسیله ی برداشتن یا پاک کردن (و غیره) · (موسیقی) مضراب · (پوشش یا گوشت چیزی را) کندن · (کفش اسکی روی یخ) پیش آمدگی جلو تیغه · از جا کندن · انتخاب 7 · انتخاب کردن · برداشت 9 · تو گذاشتن و دوختن 3 · جدا کردن · خرد کردن · خلال کردن · دانه چیدن · دست بافت · دست چین کردن · دستبرد زدن · دله دزدی · دنبال (دردسر یا خرده گیری یا دعوا) گشتن 5 · رجوع شود به scrap 0 · زخمه 0 · سوراخ کردن · شانه ی دندانه بلند (برای گیسوی بلند یا فرفری) · ماکو را انداختن · ماکو زدن · منتخب 8 · نخ عرضی پارچه · نواختن 6 · نوک زدن · نوک نوک کردن · پا زدن · پارچه کتانی · پاک کردن · پایکوبی کردن · پرداختن مخارج · کرم رنگ · کلنگ زدن · کم خوری کردن 2 · گاز زدن · گل سر سبد · گلچین کردن · یک رج (که ماکو زده شده است) · یک پرتاب ماکو · یکی یکی برداشتن

Soortgelyke frases

fruit picking
چیدن میوه

pick's disease
(پزشکی) بیماری پیک

pickings
پس مانده

nit-picking
ایرادگیری · بهانه گیری · خرده گیری · مته به خشخاش گذاری

picked
(از گیاه) کنده شده · (با دقت) انتخاب شده · (محلی) نوک تیز · برگزیده · دستچین · زبده · سرتیز · منتخب · نخبه · چیده

cotton-picking
(امریکا - خودمانی) بد · بی ارزش · لعنتی

Dear MR . I trust you are doing well. This is just to inform that The B64 Rolls dispatched on 08.may.2015 and it is still in Orly airport. You are kindly requested to pick them up as soon as
(حک و اصلاح متن و حاشیه نویسی کردن و غیره) ویرایش

picking
انتخاب · خرده · دستمزد · دله دزدی · غنیمت · منتخب · پاداش · چیدن · چیز ریخته و پاشیده · گزیدنی · گزیده · گزین · گزینش

pick at
بی اعتبارکردن

voorbeelde

Pick me up at 10:00 at the Soho.
ساعت 10 بيا دنبال من توي سوهو

This wasn't our case, and you did pick this victim.
اين پرونده ي ما نبود ، و تو به خاطر اين يارو داري روش کار مي کني

Just pick it up.
وَرِش دار بده دستم

And a man at a certain age who is unmarried, we just think he hasn't come around to making his pick.
ولی یک مرد در سن مشخصی که مجرد باشد، ما فقط فکر میکنیم که هنوز انتخابش را نکرده است.

you stole it from a drunk at the local casbah. picked his pocket, actually
ـ تو اون را از يک آدم مست دزدى ـ در واقع از جيبش زدم

How much he pick yesterday?
ديروز چقدر چيده بود ؟

You see any signs of a pick or a shovel?
اثری از یه طیشه یا بیل نمیبینی ؟

night shift picked her up
ديشب سوارش كرده

Unbuttoning his shirt Harold turned out two of the three gaslamps and picked up the last to take into his bedroom
درحالیکه دگمههای پیراهنش را باز میکرد دوتا ازچراغها را خاموش کرد و آخری را برداشت تا با خود به اتاق خواب ببرد

I can't even get picked up by a taxi driver.
حتي يه راننده تاکسي هم منو بلندم نميکنه.

So, dad's gonna pick you up after the party and take you to hockey.
بعد از جشن بابا مياد و مي بردت هاکي

Let's hope he picks an exit that's already covered.
اميدوارم فقط از خروجي هاي تحت پوشش خارج بشه

Pick it up.
. برش دار

It was September and time to pick the cotton.
سپتامبر آمده بود. زمان برداشت پنبه فرا رسیده بود.

Harry's seemed to be picking up every sigh of the wind, every cracking twig.
هری صدای ملایمترین وزش نسیم و جابهجایی نازکترین شاخههای درخت را نیز میشنید.

If I go to prison I hide the pick in my ass
# اگر من زندان برم ، آلتو تو کونم قايم کن #

In Madrid, Maria Gonzalez is standing at the door, listening to her baby crying and crying, trying to work out whether she should let it cry until it falls asleep or pick it up and hold it.
در مادرید ، ماریا گونزالس پای در ایستاده است، و دارد به کودکش گوش می کند که گریه می کند و گریه می کند، سعی می کند تا دریابد آیا باید بگذارد او گریه کند تا به خواب برود یا بگیردش و نگهش دارد.

This all led him to properly picking up the guitar at the age of fifteen.
تمامی اینها باعث شد تا او در سن ۱۵ سالگی گیتار را ساز خود بداند.

If node n receives a broadcast, it will pick its minimum weight basic edge and send a message to the node n’ on the other side with its fragment’s ID and level.
اگر گره n یک broadcast دریافت کند، میتواند حداقل وزن اولیهٔ لبه را انتخاب کند و یک پیام به گره n در سوی دیگر با استفاده از ID (شماره قطعه) و سطح آن ارسال کند.

Good, pick up the phone and start dialing!
گوشي تلفن رو بردارين و شروع کنين به زنگ زدن

Another group picked up your friend after the party.
یه گروه دیگه دوستت رو بعد از مهمونی گرفتـه.

I picked up some food.
يه مقدار غذا گرفتم

I picked it out especially for my lover.
خودم اختصاصي براي معشوقم انتخابش کردم.

Of all the small towns to call home, you probably shouldn't have picked one full of vampires.
اين همه شهر کوچک براي اينکه وطن بدونيد وجود داره بهتر بود شهري که پر از خون آشام هاست انتخاب نمي کرديد

You can pick up your splits from Eddie at Boudreau's tonight.
يکي يکي بريد دنگتونو از ادي وصول کنيد