(اسپانیایی) رهبر oor Engels

(اسپانیایی) رهبر

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

caudillo

naamwoord

Soortgelyke frases

(ارکستر و غیره) رهبر
director

بعل شم توی (رهبر یهودیان لهستان و پایه گذار فرقه ی هاسیدیم)
Baal Shem Tov

اولیور کرامول (دولتمرد و رهبر انقلابی انگلیسی)
Cromwell, Oliver

(فرانسه) روال گرای (به ویژه رهبر ارکستر که طوطی وار رهبری می کند)
routinier

رهبر بودن
lead

رهبر پارلمانی
premier

voorbeelde

ولی من رهبر گروه نیستم.
But I am not the leader of the Company.'

تنها چيزي که ميخوايم يه رهبر واسه اون هاست
We have only one leader.

ولي نطير رهبر ماست
but nathir is the leader

او یک رهبر و یک حامی احساساتی برای رفاه جامعه خود است.
He's a leader and a passionate advocate for the well-being of his community.

۳۲ اینک نام رهبر آن کشیشان عمولون بود.
32 Now the name of the leader of those priests was aAmulon.

او همچنین از سالهای 1988 تا سال 1992 رهبر جهاد اسلامی مصر بود.
He was also the leader of Egyptian Islamic Jihad from 1988 until 1992.

فرمانده, رهبر آبي صحبت ميکنه, منتظريم
Admiral, this is Blue Leader standing by.

اين سر يانگ سو رهبر دزدان مانوول است
it's the head of yong su, the leader of the manwol pirates

سه رهبر ما در گوشهای با هم نشستند
the three chiefs got together in a corner

جهان آبی به توسعه لاسو همراه با Kyle Jessup که اکنون برنامهنویس رهبر لاسو شده بود، ادامه داد.
Blue World continued developing Lasso with Kyle Jessup becoming Lasso's lead programmer.

، اجازه داده شد رهبر تیم
Permission granted, Team Leader.

چون ما رهبر هستيم دليل نميشود كه همواره حق با ما باشد.
We're not always right as leaders.

شما قبلا اونو داشتيد رهبر اسماني
You had Nadal executed, Supreme Leader.

يه رهبر ، يه معلم
A leader.

برای او راحتی و آسایش در این دنیا و احتمال برگزیده شدن به عنوان رهبر یهودیان بیاهمیت بود.
He left behind not only the comforts of the world but also the possibility of becoming a future leader of Judaism.

می دونی سِثْ، من واقعاً نمیخوام که رهبر یه گروه باشم
... You know I don't want to lead a pack, Seth.

من ميخوام که رهبر شورشيان رو ملاقات کنم هموني که بهش ميگيد " گرگ ".
I wish to meet this rebel leader, the one you call the Wolf.

انتخاب موسی به عنوان رهبر قوم اسرائیل
commissioned Moses to lead Israel?

دلیل جدی اگر نیاز به دلیل داشت بر محبوبیت او به عنوان یک رهبر به دست وی داد.
gave him a new proof, if he had needed one, of his popularity as a leader.

رهبر ايتامي
Head of the Eh-Ta-Me.

رهبر حزبی سیاسی، مدیر اداره گمرک و رئیس پلیس
the political chief, the director of the customs, and the head of police

آره ، خب ، مامانت ميگفت کارت خوبه ، ميگفت رهبر ارکستري و آهنگساز هستي و موسيقي خودتو کار ميکني.
Yeah, well, your mother said you were doing well, that you were conducting and composing and doing your music.

به عنوان رهبر جديدتون حکم تبعيد الاکي رو صادر ميکنم
As your new leader, I hereby banish Alakay!

ما دنیایی بدون یک رهبر واحد هستیم
We are a world with no single leader.

بن لاينوس من رو به عنوان رهبر شما انتخاب کرد
but ben linus appointed me as your leader