(صحنه ی فیلم و نمایش و غیره) بودن oor Engels

(صحنه ی فیلم و نمایش و غیره) بودن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

lay

adjective Verb verb noun

Soortgelyke frases

تحت تاثیر (چیزی) بودن
feel

اجتماعی بودن
sociality

آرامش (کم بودن فعالیت یاسرو صدا)
lull

مشابه بودن با
answer · correspond

(در افواه) شایع بودن
repute

شاینده بودن
merit

(عامیانه) گران بودن
cost

voorbeelde

فکر ميکردم جوک هام بي مزه بودن
and i thought my jokes were bad

کاری کردی که حس خاص بودن بکنه
You made him feel special.

که مي تونستيد بدون تحت تعقيب بودن زندگي کنيد.
That you could live without looking over your shoulder.

اونا پليس بودن
They were cops?

بيشتر وسايل وقتي اينجا رو خريدم همينجا بودن.
Most of this stuff was here when she bought the place.

گريم بودن دوره ي آموزشي داره ، يادته ؟
There's a learning curve to being a Grimm, remember?

از سال 2006 مشتری ما بودن
We've had that account since'06.

برای زنده بودن
of living

آنجا موجوداتی بودن که
now some people out there

احتمال بودن یه آدمکش کا.گ.ب تو شهر بروکلین
Possible KGB assassination in Brooklyn.

اونو و همکارش برامون کمين کرده بودن
Her and her partner ambushed us.

خوب اگه بي گناه بودن پس تو جنگ چه غلطي ميكردن ؟
Without poor people, who would fight wars?

اما او نا انگار کر بودن.
But it was as if they had been deaf.

اميدوارم که بودن با ما شما راحت بوده باشيم
I hope your stay with us has been comfortable so far.

يه نفر بايد باشه که ارزش زنده بودن رو داشته باش
There's gotta be someone worth sticking around for.

وارونه بودن
resupination

. سرد بودن
They were cold.

بعضی اوقات تحت چه وضعیتهایی نوجوانان در صادق بودن با والدینشان قصور میکنند؟
Under what circumstances do young people sometimes fail to be truthful with their parents?

چپونده بودن شون توي صندوق عقب ، زنده زنده سوختن
Stuffed into a trunk, burned alive.

اما سرآمد همه آنها، ضد و نقیض بودن ما هست.
But on top of it, we are walking contradictions.

و اين امن بودن بخاطر اينه که مراقب و هوشيار هستيم.
And part of it is because we're careful.

مجبور نيستين بهم بگين بودن با مردمي که شما دوستشون دارين چقدر مهمه.
You don't have to tell me how important it is to be with the people you love.

اونو گير انداخته بودن.
He was set up.

فكر ميكنم در سيا بودن يك روزش هم خيلي طول ميكشه
I've been with the Agency one day too long I guess.

شجاع بودن در گواهی از عیسی
Valiant in the Testimony of Jesus