پیروزی oor Engels

پیروزی

naamwoord

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

victory

naamwoord

an instance of having won a competition or battle

پیروزی با خشونت به دست آمده یک شکست است، چرا که لحظه ای است.
Victory attained by violence is tantamount to a defeat, for it is momentary.

triumph

naamwoord

conclusive success; victory; conquest

او به راستی تجسد پیروزی بهترین عناصر کشور بود.
He was the embodied triumph of the best elements in the State.

win

naamwoord

اینکه بگویند برای پیروزی، باید گلویت را گرو بگذاری تا چاکش دهند یک چیز دیگر.
Quite another to be told that to win, you must offer up your throat to be slit.

conquest · success · triumphal · winner · achiever · gree · succeeder · victoriousness · seduction · palm · profits · winnings

Soortgelyke frases

(سزاوار داشتن برگ نخل که نشان پیروزی و افتخار است) پیروز
palmary

(مخفف : victory in Europe) روز پیروزی در اروپا (8 مه 5491)
V-E Day

(اسطوره ی یونان) نایکی (خدای بالدار پیروزی)
nike

شهر استرلیتز (در جمهوری اسلواکی و محل پیروزی ناپلئون بر ارتش های روسیه و اتریش)
austerlitz

(مخفف : victory day) روز پیروزی
V-Day

(نشان پیروزی یا افتخار) تاج گل
crown

(در اصل) بنای یادبود پیروزی
trophy

(انجیل) جدعون (قاضی یهود و کسی که یهود را در پیروزی بر میدیانیت ها رهبری کرد)
gideon

روز پیروزی
Victory Day

voorbeelde

۱۹ هنگامی که زمان آن فرا رسید، درست همانطور که نبوت شده بود، کوروش فارسی بر بابل پیروزی یافت.
19 When the time came, Cyrus the Persian conquered Babylon just as prophesied.

بنابراین، از دیدگاه انسانی بعید به نظر میرسید که شانسی برای پیروزی در مقابل آن دشمنان جنگاور داشته باشد.
Hence, from a human point of view, their chances of being victorious would seem remote.

به عبارت دیگر، آنچه که اهمیت دارد تعداد دورهای برده شده توسط هر بازیکن نیست، بلکه تعداد بردهایی است که برای رسیدن به پیروزی نهایی لازم دارد.
In other words, what is important is not the number of rounds each player has won yet, but the number of rounds each player still needs to win in order to achieve overall victory.

الف پيروزي در حقيقته
a: the truth alone triumphs

اگر دو طرف از نظر توانایی نزدیک به هم باشند، نتیجهٔ جنگ احتمالاً یک پیروزی پیروسی است.
If the sides are nearly evenly matched, the outcome of a war of attrition is likely to be a Pyrrhic victory.

درست مثل تیر شکسته کشتی که پس از پیروزی در نبردی دریایی بی توجه به حوادث پیرامونش بر آب شناور و دور و دورتر می شود.
as a broken spar is suffered to float away disregarded after a naval victory.

پس، در نظر گرفتن اینکه ولتوری در طی هزار سال تا به حال هرگز به طور جدی مبارزه نکرده بود هم یک جور پیروزی حساب میشد.
So, a kind of victory there, too, considering that the Volturi had never been seriously challenged in millennia.

ولی امروز صبح ، معاون مک لیش کُشته شدنشو یه پیروزی قلمداد میکرد
But there was Vice President MacLeish this morning turning it into a victory lap.

هر یک شاهی به جانشان بسته شده است، در پیروزی از مد مبالغه میکنند ،تراژدی را تمجید میکنند، زنان را تحقیر میکنند،
who stick at a sou, exaggerate the fashions, admire tragedy, despise women

اول به شانيوار وادا خواهد رفت تا پيروزي اش بر نظام را جشن بگيرد
He will first go to Shaniwar Wada to celebrate his victory over the Nizam.

من مي خواهم سرود پيروزي رو بخونم
They want the bards to sing of their deeds.

اینجا، خوابیدن کنار دختری که من را رهانیده بود، انسان بودن سادهام مانند یک پیروزی به نظر میرسید.
Here, lying next to the girl who had rescued me, my simple humanity felt like a triumph.

پسرک، بعد از این که جو چشمش حاکی از پیروزی به وی زد پاسخ داد: معذرت میخواهم آقا، من نمیدانستم شما برگشتهاید .
I didn't know you'd come, sir,' he began, as Jo gave him a triumphant little glance.

[حامیان رییسجمهور ایران حسن روحانی در حال حمل تصاویر او در جشن پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری در ۲۰ ماه مه ۲۰۱۷ در خیابانهای تهران، ایران. ]
[Supporters of Iran's President Hassan Rouhani carry pictures of him as they celebrate his victory in the presidential elections, in the streets of Tehran, Iran, May 20, 2017.]

مادها و پارسها شکوهمندی و جلال پیروزی بر دشمن را ارجمندتر از چپاول و غنایم جنگی میدانستند.
The Medes and the Persians regarded the glory resulting from a conquest more highly than the spoils of war.

۱۹ اسکندر پس از پیروزی گوگمل عازم فتح پایتختهای پارس، یعنی بابل، شوش، تختجمشید (پرسپولیس)، و اکباتان شد.
19 After the victory at Gaugamela, Alexander went on to take the Persian capitals Babylon, Susa, Persepolis, and Ecbatana.

ظاهراً دنیا در نبردش با خادمان خدا به پیروزی دست یافته بود. اما همانند سال ۵۳۷ ق.
To all intents and purposes, the world had triumphed in its battle against God’s servants.

ما قبلا يك پيروزي بزرگ بدست آورديم آدميرال
We've already won a great victory, Admiral.

لرد لاس هر چه به پیروزی نزدیک میشود، سنگین تر نفس میکشد.
Lord Loss's breath thickens the closer he gets to victory.

باری من و امثال من در راه پیروزی انقلاب جان، مال و آزادی خویش را نگذاشتهایم که سه دهه بعد علی خامنهای اینگونه بر کشور سلطنت کند.
We agreed to stay together until we jumped the last, but then he did me half-a-length for third place!"

ب) در این پیروزی چه کسی میبایست مورد تمجید قرار میگرفت؟
(b) Who received credit for this victory?

آن منظره فکر پیروزی را از سر هری بیرون کرد.
Harry's victory faded from his mind as he watched.

براستی که چه پیروزی بزرگی برای محبت حقیقی!
What a victory for love!

بر اساس این داستان مسابقات المپیک یادبود این پیروزی میباشد.
And in the cable game, that's already a victory.

" عشق من در راهه تا پیروزی هاشو به ارمغان بیاره " کاري از باليوودي ها ، مترجمين:
" My beloved is on the march to succeed for a cherished victory "