(ظاهر چیزی را) خراب کردن oor Engels

(ظاهر چیزی را) خراب کردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

deface

werkwoord

Soortgelyke frases

(عمارت و غیره) خراب کردن
unbuild

(با: down) خراب کردن
pluck

بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
ratten

خراب کردن ساختمان. زمین زدن فرد
knock down

(گوشت یا میوه و غیره) خراب شدن یا کردن
spoil

(امریکا - خودمانی - اتومبیل را) کاملا خراب کردن
total

(روحیه را) خراب کردن یا تضعیف کردن
demoralize

(کاملا) خراب کردن
devastate · total

(هواپیمای خراب یا آسیب دیده را) در آب فرود آوردن و رها کردن
ditch

voorbeelde

خب ، اونا واسه خراب کردن من همه چيزي از خودشون ميگن
Well, they'll say anything to undermine me.

خراب كردن راحت تر از ساختنه
Easier to destroy than to create.

" یادگیری بیزینس رو از خراب کردن شروع کن "
" Learn the business from the muck up. "

منظورت خراب کردن زندگيِ منه ؟
You mean ruin my life?

هر تلاشی که برای خراب کردن کار ما بکنین بیهوده خواهد بود.
Any further attempt to undermine our cause would be futile.

( نوعي مسموميت غذايي حاد ) فکر نکنم خراب کردن دفتر رييست ضدحمله ي خوبي باشه.
I don't think sabotaging your boss'office is a wise counterattack.

به راه انداختن کارها یا خراب کردن کارهای انجام شده؟
Is he aiming at doing anything, or simply undoing what's been done?

اون سخنراني و به من نده که چطور بانکدار ها دنيا رو خراب کردن
Oh, don't give me that speech about how bankers have messed up the world.

اوه ، روی ، چرا شما کردم به خراب کردن یک چیز خوبی است ؟
Oh, Roy, why do you got to ruin a good thing?

جاني ها در حال خراب کردن خانه من هستند
Those criminals are attacking our house.

چندتا چيز رو ( سربازها ) ، خراب کردن
They've turned a few things over.

اونها عمدا يه محل مقدس رو با بولدوزر خراب کردن تا به کارشون واکنش نشون بدن.
They bulldozed a sacred site on purpose to trigger a response.

من ميدونم اين نياز به کار داره کار خراب کردن ديوارها چطوره
i know it needs work. work how about a wrecking ball

هیچکس احساس دستپاچگی نمیکند، و هیچکس فرد غمگین را به خراب کردن تعطیلات متهم نمیکند.
Nobody feels awkward, and no one accuses the sad person of ruining the holidays.

چند نفر اومدن مهمونيمون رو خراب کردن ، رئيسشون هم کسيه که قبلاً به اسم " ايان بنکز " ميشناختيمش
Got a couple of party crashers led by the man formerly known as Ian Banks.

ميدوني ، خراب کردن کار اونا
you know, taking out their grid and

خب ، فکر کنم حرکت غیرورزشی باشه ، سورپریز رو خراب کردن
Well, I think it would be unsportsmanlike, spoil the surprise.

براى خراب كردن آفرينش خدا
to destroy gods creation

چگونه این زن بعد از خانه خراب کردن و ترک شوهر و پسر و بدنام کردن خود،
how it was that, having made her husband wretched, having abandoned him and her son and lost her good name,

اين يکي از چند گردبادي هست که در حال خراب کردن شهر ماست
It's one of many tornados that are destroying our city.

به سال 93 یک مسگر، خانه را برای خراب کردن آن خرید اما نتوانست بهایش را بپردازد
In '93 a coppersmith had purchased the house with the idea of demolishing it, but had not been able to pay the price ;

بنده خدا توو خراب کردن اقتصاد نقش به سزايي داره
That guy helps to wreck the economy.

او برای خراب کردن انباری در حیاط خانهٔ آلما واردیا، خواهری سالخورده به کمک او رفته بود.
He was helping Alma Vardja, an elderly fellow Witness, demolish an old shed.

رومیان حتی شروع به خراب کردن دیوار محوطهٔ معبد کردند.
The Romans even began to undermine the wall of the temple area.

عملیات خراب کردن گلیدز و هر کسی که توشه
to destroy the Glades and everyone in it.