فوت کردن oor Engels

فوت کردن

werkwoord

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

pass away

werkwoord

to die (euphemistic)

و ما بعداز اينکه اون فوت کرد به بمبئي اومديم.
And we moved to Mumbai after he passed away.

blaw

blow

adjective verb noun

اطراف ميز ميشينن و سعي ميکنن با فوت کردن از روي ميز بندازنش.
Then people sit on opposite sides of the table and try to blow the wool off.

decease · die · huff · puff · whiff

Soortgelyke frases

فوت کرد 2
d

(مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه ی یک پوندی به فاصله ی یک فوت) فوت - پوند
foot-pound

(لوله ای که نخود در آن می گذراند و با فشار فوت کردن و غیره آن را به هدف می پرانند) نخود افکن
peashooter

(به فوت و فن کاری) وارد کردن
induct

(واحد سنجش نیرو: نیروی لازم برای بلند کردن یک تن وزن به ارتفاع یک فوت) فوت - تن
foot-ton

لوله ای که توسط آن پیکان یا ساچمه یا حب و غیره را (با فوت کردن یا دمیدن) به هدف می پرانند
blowgun

voorbeelde

همسرتون فوت کردن. ‏
your wife is dead

بعد از اينکه خانواده ام فوت کردن من کلي پول به دست آوردم
After my family died, I ran into a great deal of money.

معمول است شخص در هنگام فوت کردن شمعهای جشن تولدش نیز آرزویی کند.
Each woman expresses one wish during the blowing of birthday candles.

بانو گامیج نالان و سر جنبان شورع کرد به فوت کردن آتش.
Mrs. Gummidge, whimpering and shaking her head, applied herself to blowing the fire.

شاه قورباغه اي فوت کردن
The Frog King... is dead.

استاد شِک فوت کردن ، و از ايشون يه دختر جوان به جاي ماند.
Master Shek has passed away, and he is survived by a young daughter.

مادر آقاي دوپانت فوت کردن.
Mr. du Pont's mother died.

فوت کردن.
Deceased.

هنگامی که جنگل در آتش میسوزد، دیگر فوت کردن کبریت فایدهای نخواهد داشت.
Once the forest is ablaze, it doesn't do any good to blow out the match.

وقتي دوقلوها فوت کردن ، همه مون خيلي ناراحت شديم.
When the twins died, we were all very distraught.

چون ايشون فوت کردن.
Because he's dead.

وقتي خيلي جوان بودم فوت کردن
They died when I was very young.

ایشون هم فوت کردن
He's since passed away.

. وقتي کوچيک بودم پدر و مادرم فوت کردن
My parents died when I was young.

والدینِ سم چند سال پیش فوت کردن
Sam's parents passed away a number of years ago.

اون تنها بچه برادر مرحوم منه... برادرم و همسرش فوت کردن و
She's the only child of my late brother.

همه شون صدها ساله که فوت کردن.
They're all dead a hundred years.

بيشترشون فوت کردن
Most of them have passed away.

نه سال پيش خيلي ناگهاني فوت کردن
They died violently nine years ago.

دو تا بچه که توی خواب فوت کردن و یه زن که
Two cot deaths and a woman.

راستش من سراغ يکي از احکام شرعيتون وقتي پدرم فوت کردن رفتم
I actually went to one of your sutras after my father passed away.

وقتي پدر و مادرم فوت کردن ، من رو بزرگ کرده
He raised me after my parents died.

بعد از وقتي بود که پدر مادرمون فوت کردن
It was right after our parents died.

رئیس جمهور بتسی دوس ، در سن 61 سالگی فوت کردن.
President Betsy DeVos, dead at the age of 61.

پس نميدونين که ايشون فوت کردن ؟
So you're not aware that he's deceased?