زئوس oor Duits

زئوس

Vertalings in die woordeboek Persies - Duits

Zeus

eienaam manlike

نميدونم ميتونم چيزي که زئوس ازم خواست انجام بدم يا نه
Ich weiß nicht, ob ich tun kann, was Zeus von mir verlangt.

zeus

نميدونم ميتونم چيزي که زئوس ازم خواست انجام بدم يا نه
Ich weiß nicht, ob ich tun kann, was Zeus von mir verlangt.

Soortgelyke frases

تندیس زئوس
Zeus-Statue des Phidias

voorbeelde

زئوس ، من چيزي نمي بينم
Zeus, ich sehe nichts.

( بذر زئوس در بدن همسرت ( اون بچه نجات پيدا كرده
Die Saat des Zeus in deiner Frau hat überlebt.

بر طبق اسطورههای یونانی و رومی، زئوس (همچنین معروف به ژوپیتر) و لدا دارای دو پسر به نامهای کاستور و پولوکس بودند.
Nach der griechischen und römischen Mythologie hatte Zeus (Jupiter) mit Leda Zwillingssöhne: Kastor und Pollux.

.طبق دستور زئوس بزرگ
Wie der große Zeus befiehlt.

خواهش ميکنم زئوس قدرتمند ازش بگذر.
Bitte, mächtiger Zeus, greifein!

این زئوس را بسیار خشمگین کرد.
Er belästigt Yasuko.

در اواخر قرن دوّم میلادی، رومیان به این عقیده روی آوردند که خدایان اصلی آنان همان خدایان یونانیاند. برای نمونه، خدای رومی ژوپیتر را همان خدای یونانی زئوس و الٰههٔ رومی جونو را همان الٰههٔ یونانی هرا خواندند.
Jahrhunderts v. u. Z. waren die Hauptgottheiten der Römer mit den entsprechenden griechischen Gottheiten verschmolzen — Jupiter mit Zeus, Juno mit Hera und so weiter.

ماخودمونو روپاهاي زئوس انداختيم.
Wirwerfen uns dem großen Zeus zu Füßen!

زئوس صحبت ميکنه
Hier ist Zeus.

او نخستین همسر زمینی زئوس بود و آرگوس را به دنیا آورد.
Sie war die erste sterbliche Geliebte des Zeus und gebar ihm den Argos.

وقت مداخله كردن نيست ، زئوس ؟
Ist es nicht so weit einzugreifen, Zeus?

ما يه دشمن مشترك داريم زئوس
Wir haben einen gemeinsamen Feind,

زئوس به همه ي خدايان دستور داد که اونو ديوانه وار جستجو کنند
Zeus rief die Götter zu einer Suchaktion auf.

زئوس بايد خيال كنه من بهش خدمت ميكنم اما من دارم قويتر ميشم
Zeus soll denken, ich diente ihm, aber ich gewinne an Stärke.

ماهواره هاي زئوس من دارند به موقعيت هاي تعيين شدشون بالاي سر شش کشور باقيمونده ميرن
Meine Zeus-Satelliten begeben sich in Position über Ihre verbliebenen sechs Länder.

رئا، زئوس را به جزیره کرت (در نزدیکی یونان) برد و بزرگ کرد.
Engelke nahm damit den Platz von Zacharias Grape (der Jüngere) ein.

زئوس بزرگ.
Großer Zeus.

بنوش ، پسر زئوس.
Trink, Sohn des Zeus.

شاید زئوس تو رو ببخشه.
Möge Zeus dir vergeben.

او حتی معبد یَهُوَه را به خدایی مشرک به نام زئوس وقف کرد!
Dann weihte er Jehovas Tempel dem heidnischen Gott Zeus Olympios.

در این هنگام دیگر خشم و غضب زئوس، حد و مرزی نمیشناخت.
Tamerlanos Zorn kennt nun keine Grenzen mehr.

ده روز بعد، بر روی قربانگاه مشرکان قربانی به زئوس تقدیم شد.
Zehn Tage später brachte man auf dem heidnischen Altar dem Zeus ein Opfer dar.

ماهواره ي زئوس شماره 1 به لندن نزديک ميشه
Zeus-Satellit 1-A nähert sich London.

بر طبق اساطیر و افسانهها وی نیمهخدا، یعنی پدرش خدای یونانی زئوس، و مادرش زنی به نام آلکمِنه بود.
Gemäß der Legende war er ein Halbgott, ein Kind des griechischen Gottes Zeus, das er mit Alkmene, einer menschlichen Mutter, zeugte.

زئوس ، رمپيج صحبت مي کنه
Zeus, hier ist Rampage.