انداختن oor Engels

انداختن

Verb, werkwoord

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

throw

werkwoord

to cause an object to move rapidly through the air

کتابهارو زمین انداختن چه فایده داره؟ مادر مرتعش گردید.
Why is it necessary to throw the books on the floor? The mother trembled.

shift

werkwoord

to change gears

۱۰ انداختن گناهان و اشتباهات خود به گردن یَهُوَه.
10 We shift the blame for our own sins and mistakes.

fell

werkwoord

to make something fall

قطع کردن و انداختن الوارها
Felling and extraction of timber

shed · omit · drop · cast · launch · toss · shine · stuff · overleap · precipitate · palm · pitch · neglect · miss · fly · spit · thrust · cut · foist · jaculate · jaculation · plunk · pretermit · vail · cache · pelt · stash · hoard · plump · tumble · chop · smash · vanish · sky · spill · shy · overlook · dash · bobbed · bobbing · dropping · hive up · lay away · leave out · palm off · squirrel away

Soortgelyke frases

(پول یا شهرت و غیره) به مخاطره انداختن
stake

(خودمانی - معمول در قمار خانه یا میخانه) آدم مزاحم یا بد مست را بیرون انداختن
bounce

voorbeelde

مستقیما رو به خطوط متفقین پیش رفتن، شکافی در صف دشمن انداختن،
Togo straight to the centre of the Allies' line, to make a breach in theenemy

فروش کالاهای ناخواسته دست دوم به جای دور انداختن آنها بدیهی است که منافع فروشنده را در پی خواهد داشت.
Selling unwanted goods secondhand instead of discarding them obviously benefits the seller.

عکس انداختن از او چندان آسان نبود
and it was not easy to photograph him

به کار انداختن کنسول جانگ پشتيباني مي کنه
to dispose of consul jang

و به سر نیرومندش رسید آنگاه اشتیاق به انداختن دستانش بر گردن او در وجودش زنده شد
and over the firm poised head, and the old desire to lay her hands upon his neck came back to her.

واسه خودتون روش هايي براي گير انداختن مجرمين داريد... مثلِ...
You have ways of finding things out- - like, things you do.

با انداختن وزغ کوچک در سینهی او قائله را پایان داد.
by dropping a small toad between his skin and his shirt.

بعدش تو خونه جای سوزن انداختن نبود
We had a real houseful afterwards.

منو انداختن بيرون
They kicked me out.

که مشغول برق انداختن جلد چرمی یکی از کتابهای قطور بود
who was polishing the gilded cover of a large spellbook.

شما تنها کسی هستید که توانایی از کار انداختن آن را دارد، و فقط یک شانس خواهید داشت.
You’re the only person skilled enough to shut it down, and you’ll only have one chance.

خلاف های کمی غیر قانونی هم وجود دارند، مثل راه انداختن یک سلمانی بیرون سلولتان.
There's sort of illegal hustles, like you run a barbershop out of your cell.

به اندازهی ناراحتیهایی که در این جنگ فرسایشی روانی به عقب انداختن وعدههای داده شده، میکشیدند، نبود.
did not cause them as much damage as the corrosive war of eternal postponements.

اونها يکجور فن آوري تاخير انداختن.. زندگي دارند...
They have some sort of technology that prolongs life.

منو انداختن توي دارلتاديب و اونجا هم بازم ميزدنم
they shoved me in a reform school, and they beat me there too

موجب شده بود که تام طرز تازهی مطبوعی برای تف انداختن پیدا کند.
enabled him to expectorate in a new and admirable way.

در دست انداختن و ریشخند کردن زخم بندهایش ید طولایی داشت.
He took a great pleasure in making his dressers look foolish.

دعواهایی که گهگاه به هل دادن و انداختن دیگری منتهی میشد، امروزه به تیراندازی و چاقوکشی روزمره و امری معمول تبدیل شده است.
Occasional fights involving pushing and shoving have been replaced by routine shootings and stabbings.

برای این که او را با موقعیتهای فعلی آشنا کرده و به وی فرصت اظهار وجود دهم، امکانات متحد کردن زید و ناصر و مزروق را به او واگذار کردم تا به اتفاق و کمک آنها مش ول از کار انداختن حدود هشتاد میل از راهآهن شمالمعان باشند،
To let him play himself in to our fresh conditions, I handed him over the possibility of combining Zeid, Nasir and Mirzuk into an eighty mile long interruption of the railway from Maan northward

به تعویق انداختن محاکمه تا ماه ژانویه،
And to delay it until January

اما قضیه کشیدن سیگار و انداختن تولهسگ به خارج و پایان قضیه عینا همان بود که شما گفتید
The cigar was snatched away exactly as you describe, and the poodle was chucked out of the window after it.

بر خلاف انواع دیگر شبکههای همتا به همتا، کاربران در یک شبکهٔ دوست با دوستان نمیتواند بفهمند که چه کس دیگری در خارج از دایرهٔ دوستان آنها شرکت دارد؛ بنابراین شبکه دوست با دوست میتواند بدون به خطر انداختن ناشناسی کاربران دیگر، گسترده شود.
Unlike other kinds of private P2P, users in a friend-to-friend network cannot find out who else is participating beyond their own circle of friends, so F2F networks can grow in size without compromising their users' anonymity.

شیخ سعودی متقاعد شد که وظیفه مذهبی آنها به راه انداختن جنگ مقدسی علیه تمام انواع دیگر اسلام است.
The Saudi Salafi sheiks were convinced that it was their religious mission to wage Jihad against all other forms of Islam.

در تقسیم ۸۰ به ۲۰ احتمال قبولِ پیشنهاد برابر با احتمال سکه انداختن است.(
At 80-20, it's a coin flip whether you accept that or not.

( فیلِپّیان ۴:۱۳) نوجوانان، تصوّر نکنید که با به تعویق انداختن تعمید به خدا حساب پس نمیدهید.
(Philippians 4:13) Young ones, please do not imagine that by postponing baptism, you avoid accountability.