انداختن (درخت) oor Engels

انداختن (درخت)

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

cut down

werkwoord

Soortgelyke frases

(پول یا شهرت و غیره) به مخاطره انداختن
stake

(خودمانی - معمول در قمار خانه یا میخانه) آدم مزاحم یا بد مست را بیرون انداختن
bounce

voorbeelde

مستقیما رو به خطوط متفقین پیش رفتن، شکافی در صف دشمن انداختن،
Togo straight to the centre of the Allies' line, to make a breach in theenemy

عکس انداختن از او چندان آسان نبود
and it was not easy to photograph him

به کار انداختن کنسول جانگ پشتيباني مي کنه
to dispose of consul jang

و به سر نیرومندش رسید آنگاه اشتیاق به انداختن دستانش بر گردن او در وجودش زنده شد
and over the firm poised head, and the old desire to lay her hands upon his neck came back to her.

واسه خودتون روش هايي براي گير انداختن مجرمين داريد... مثلِ...
You have ways of finding things out- - like, things you do.

با انداختن وزغ کوچک در سینهی او قائله را پایان داد.
by dropping a small toad between his skin and his shirt.

بعدش تو خونه جای سوزن انداختن نبود
We had a real houseful afterwards.

منو انداختن بيرون
They kicked me out.

که مشغول برق انداختن جلد چرمی یکی از کتابهای قطور بود
who was polishing the gilded cover of a large spellbook.

شما تنها کسی هستید که توانایی از کار انداختن آن را دارد، و فقط یک شانس خواهید داشت.
You’re the only person skilled enough to shut it down, and you’ll only have one chance.

خلاف های کمی غیر قانونی هم وجود دارند، مثل راه انداختن یک سلمانی بیرون سلولتان.
There's sort of illegal hustles, like you run a barbershop out of your cell.

به اندازهی ناراحتیهایی که در این جنگ فرسایشی روانی به عقب انداختن وعدههای داده شده، میکشیدند، نبود.
did not cause them as much damage as the corrosive war of eternal postponements.

اونها يکجور فن آوري تاخير انداختن.. زندگي دارند...
They have some sort of technology that prolongs life.

منو انداختن توي دارلتاديب و اونجا هم بازم ميزدنم
they shoved me in a reform school, and they beat me there too

موجب شده بود که تام طرز تازهی مطبوعی برای تف انداختن پیدا کند.
enabled him to expectorate in a new and admirable way.

در دست انداختن و ریشخند کردن زخم بندهایش ید طولایی داشت.
He took a great pleasure in making his dressers look foolish.

به تعویق انداختن محاکمه تا ماه ژانویه،
And to delay it until January

اما قضیه کشیدن سیگار و انداختن تولهسگ به خارج و پایان قضیه عینا همان بود که شما گفتید
The cigar was snatched away exactly as you describe, and the poodle was chucked out of the window after it.

در تقسیم ۸۰ به ۲۰ احتمال قبولِ پیشنهاد برابر با احتمال سکه انداختن است.(
At 80-20, it's a coin flip whether you accept that or not.

( فیلِپّیان ۴:۱۳) نوجوانان، تصوّر نکنید که با به تعویق انداختن تعمید به خدا حساب پس نمیدهید.
(Philippians 4:13) Young ones, please do not imagine that by postponing baptism, you avoid accountability.

اما این «شیر غرّان» بویژه در صدد به دام انداختن خادمان یَهُوَه است.
However, this “roaring lion” is especially interested in preying upon Jehovah’s servants.

هیچ روشی برای از کار انداختن این هشدارها وجود ندارد.
There is currently no way to disable these warnings.

شیطان در استفاده از شک و دودلی برای به دام انداختن اشخاص بیاحتیاط استاد است.
He is a master at using doubts to trap the unwary.

ولي چطوري اونو کار انداختن ؟
But how did he get it to work?

( اسپيت يعني تف انداختن!
You are Spit?