berurusan oor Persies

berurusan

Vertalings in die woordeboek Indonesies - Persies

تماس گرفتن

werkwoord

Soortgelyke frases

pengurusan
برنامه ریزی · تکلیف خانه · مدرسه مقدماتی · مدریت · مشق

urus
معامله · نظارت کردن

mengurus
ابداع کردن · اداره کردن · برآمدن · حریف شدن · مهندسی کردن · نظارت کردن

pengurus
رئیس · سرایدار · سرپرست · مدیر · مستحفظ · موسس · ناظر

menguruskan
برآمدن · حریف شدن · لاغر کردن · نظارت کردن

urusan
امرمهم · تکلیف · سرفصل · ضابطه · عنوان · مبحث · معامله · موضوع · وظیفه · کار · کار مشکل

voorbeelde

Daftar pendek nominenya dipegang oleh Komite Urusan Luar Negeri dan Komite Pengembangan dengan pemenang diumumkan pada bulan Oktober.
لیست نامزدها توسط کمیتههای امور خارجه و توسعه استخراج و تهیه میگردد و برندگان جایزه در ماه نوامبر معرفی و اعلام میشوند.

Urusan kita sama.
ما با سُرب ( گلوله ) معامله میکنیم

Nak, aku akan mengurus bagianku.
پسر ، من حواسم هست.

Kumohon bersabarlah, urusanmu akan segera selesai.
يه کم تحمل داشته باش ، کارت راه ميفته

Dan pengajuan banding tersebut dilakukan setelah Michael menghabiskan masa hukumannya, ketika dia sudah bebas dan kembali bekerja mengurus keluarganya dan akhirnya dia harus kembali ke penjara.
و در ضمن، این فرجام خواهی بعد از اینکه او محکومیت اش را سپری کرده بود، انجام شد، و در ضمن، این فرجام خواهی بعد از اینکه او محکومیت اش را سپری کرده بود، انجام شد، پس او در آن زمان آزاد بود و کار می کرد و از خانواده اش را نگهداری می کرد. و حالا باید به زندان بر می گشت. پس او در آن زمان آزاد بود و کار می کرد و از خانواده اش را نگهداری می کرد. و حالا باید به زندان بر می گشت. پس او در آن زمان آزاد بود و کار می کرد و از خانواده اش را نگهداری می کرد. و حالا باید به زندان بر می گشت.

Kami harus mengurus semuanya.
وادار بودیم که همه چیز را در نظر بگیریم.

Pertama, Ia menyuruh mereka menggarap dan mengurus bumi tempat tinggal mereka hingga akhirnya memenuhi bumi dengan keturunan mereka.
فرمان اوّل این بود که باغ عدن را گسترش دهند، از زمین نگهداری کنند و به تدریج آن را از نسل خود پر سازند.

Tetapi orang-orang yang lanjut usia adalah orang-orang dewasa yang memiliki hikmat dan pengalaman yang terkumpul seumur hidup mereka, yang telah mengurus diri dan mengambil keputusan-keputusan sendiri seumur hidup mereka.
اما افراد سالمند نیز افراد بالغی هستند که یک عمر حکمت و تجربه دارند، و از خود مراقبت کرده و برای خود تصمیمگیری کردهاند.

Kehidupan pribadiku bukan urusanmu.
زندگی شخصی من به تو هیچ ربطی نداشت

(1 Korintus 15:33; Filipi 4:8) Seraya kita bertumbuh dalam pengetahuan, pengertian, dan penghargaan akan Yehuwa serta standar-standar-Nya, hati nurani dan perasaan moral kita akan membantu kita menerapkan prinsip-prinsip ilahi di bawah keadaan apa pun yang kita hadapi, bahkan dalam urusan yang sangat pribadi.
( ۱قُرِنتیان ۱۵:۳۳؛ فیلِپّیان ۴:۸) شناخت بهتر یَهُوَه و افزایش قدرشناسی ما از او و معیارهایش، وجدان و اخلاق ما را طوری میسازد که قادر باشیم تحت هر شرایطی، حتّی در مسائل خصوصی زندگی اصول الٰهی را به کار بندیم.

Siapa pun yang ingin pengurus visamati telah menyewa pembunuh bayaran terbaik.
هرکي که مي خواسته کارکنان صدور ويزا بميرن ،

Apa urusanmu kesini?
اينجا چيکار داري ؟

Kamu berurusan dengan ini!
خودت ميدوني و خودت

Urus saja yang ini.
خودت برو

Jangan khawatir, itu sudah diurus.
نگران نباش ، همه چي مرتبه

Akan tetapi, sangatlah penting untuk mencamkan bahwa apabila tidak tersedia prinsip, peraturan, atau hukum ilahi, tidaklah patut untuk memaksakan pertimbangan hati nurani kita sendiri kepada rekan-rekan Kristen sehubungan dengan perkara-perkara yang sepenuhnya adalah urusan pribadi. —Roma 14: 1-4; Galatia 6:5.
اما موضوع مهمی که میبایست به خاطر بسپاریم این است که وقتی اصل، حکم یا قانونی الهی در رابطه با مسائل کاملاً شخصی وجود ندارد، مناسب نیست که احکام وجدان خود را در مورد این گونه مسائل بر مسیحیان دیگر تحمیل کنیم.—رومیان ۱۴:۱-۴؛ غلاطیان ۶:۵.

Aku akan mengurusmu nan-
تا چند لحظه ديگه به حساب تو هم رسيدگي ميکنم...

Urusan internal, kan?
امور داخلی ، درسته ؟

50 Dan kamu hendaknya melakukan urusanmu dalam namamu sendiri, dan dalam nama-namamu sendiri.
۵۰ و شما بایستی کارهایتان را بنام خود، و بنام های خودتان انجام دهید.

Dia harus mengurus sesuatu.
كارهاي ديگه اي داشت كه بايد انجام ميداد.

Biar aku urus ini.
بذار حلش کنم

Ini Urusan Walikota. Artinya urusanku juga.
.اين به ارباب مربوطه بنابراين ، به منم مربوطه

Adakalanya, kita harus berurusan langsung dengan para pejabat pemerintah.
گاه لازم میشود شخصاً با این مسئولان ملاقات کنیم.

Bukan urusanmu.
به تو ربطي نداره

Apa urusanmu dengan Klaus?
ميخواين با کلاوس چي کار کنين ؟