نقل مکان oor Engels

نقل مکان

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

removal

naamwoord

روز تولد و نقل مکان نزدیک میشد؛ و او هنوز نیامده و پیغامی نفرستاده بود.
The Birthday, and the removal, drew nearer, and still he did not come, or send word.

Soortgelyke frases

نقل مکان کردن یا دادن
remove

نقل مکان کردن
dart · fleet · flit · flutter · remove

voorbeelde

واسه چي به همچين جايي نقل مكان كردي ؟
So why would you ever move to a place like this?

براي همين به ميزوري نقل مکان کرديم
So, we moved to Missouri.

نانوایی 3 سال پیش باز شده زمانی که به پورتلند نقل مکان کرده
Opened the bakery three years ago when he moved to Portland.

خب, همه ي شما به سه هزار مايل اونطرف تر نقل مکان کرديد
Well, you all moved 3,000 miles away, you know.

مرتب به یَهُوَه دعا کردم و به تدریج علاقهام به نقل مکان بیشتر شد.»
I prayed often to Jehovah, and the desire to move gradually became stronger.”

نقل مکان او چه تأثیری در دیگران گذاشت؟
How did her move encourage others?

خوب حالا ميبينم که لرد نقل مکان کردن به يه خونه شاد تر
Well, now, look who the Lord has chosen to deliver unto this happy home.

چقدر طول ميکشه که خونه ات رو پاکسازي کني و از اونجا نقل مکان کني ؟
How long to wipe down the room and move it?

توبايس به اتاق مايکل نقل مکان کرد.
[ Narrator ] Tobias moved in to George Michael's room.

از نقل مکان بدم ميومد
I hated moving.

تازه نقل مکان کردي ؟
Have you just moved in?

خب ، چرا میخوای نقل مکان کنی ؟
So, why do you want to move?

فعالیتهای او را توسط سرویسهای امنیتی ایران کشف کرد و فیروز مجبور به نقل مکان به انگلستان شد.
Her activities having been discovered by Iranian security services, Firouz was forced to relocate to the UK.

او میگوید: «پیران مسیحیای که به اینجا نقل مکان کردهاند، به تکتک برادران محلّی توجه بسیاری نشان میدهند.
He says: “The elders who have moved here give a lot of one-on-one attention to the local brothers.

در اواخر دهه ۱۹۹۰ به همراه خواهر بزرگ اش به شیلی نقل مکان نمود.
She arrived in Chile in the early 1990 with her older sister.

والدین ویتوریا در سال ۱۸۴۷ ازدواج کردند و به پادونا نقل مکان نمودند.
Vittoria's parents married in 1847 and moved to Padova.

پس از زندگی در اوهایو و واشینگتن خانوادهاش به اورگن نقل مکان کرد.
After living in Ohio and Washington state, his family moved to Oregon.

قبل از ۱۸۶۱ خانواده به لندن نقل مکان کرده بودند، جائیکه پدرش کارمند یک شرکت پیمانکاری راهآهن بود.
By 1861 the family had relocated to London, where his father was a railway contractor's clerk.

شما کشور محل تولد خود را ترک کرده و به کشور دیگر نقل مکان کرده اید.
You leave your country of origin and settle someplace else.

نقل مکان به بِنین چه تأثیری در زندگی زناشویی آنان گذاشته است؟
How has the move affected their marriage?

ـ از خونه ام نقل مکان کردم
I moved out.

این نقل مکان چه ثمری برای او به همراه آورد؟
How did her move turn out?

نقل مکان کردن کد ماشین ممکن است شامل دوباره هدفگیری جهشهای مطلق، بارها و پایگاهها باشد.
Relocating machine code may involve re-targeting of absolute jumps, loads and stores.

به واسطه شغل پدرش در سال ۱۹۶۵ به همراه خانواده اش به سوئد نقل مکان نمود.
Her family moved to Sweden in 1965 due to her father's career.

من نقل مکان کردم. به آمریکا؟
I moved. 'To America?