(بیشتر در انگلیس) به تعطیلات رفتن oor Engels

(بیشتر در انگلیس) به تعطیلات رفتن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

holiday

verb noun

voorbeelde

از وقتی ازدواج کردن اصلاً به تعطیلات رفتن ؟
Have they even had a vacation since before they were married?

خیلی ها به من پیشنهاد رفتن به تعطیلات را داده اند.
A good many people have told me to take a holiday.

میتواند هر چیزی مثل در پی انتشار یک کتاب کمدی جدید، یا رفتن به تعطیلات با همه اعضا خانواده، یا رفتن بیرون با دوستانم ، یا رفتن به بازی فوتبال دبیرستانم باشد.
It could be anything from looking forward to the next comic book to come out, or going on a large family vacation, or hanging out with my friends, to going to the next High School football game.

ما آماده رفتن به تعطیلات آخر هفته ایم
We are ready to go for the weekend.

رفتن به تعطيلات.
Uh, some sort of vacation.

شايد رفتن به تعطيلات.
Could have gone on holiday.

اونا واسه تعطیلات رفتن به همه جا برنامه ریزی کردند
They keep planning these vacations everywhere.

او در حال رفتن به تعطيلات سالانش بود
He was going away on his annual holiday.

از آخرین باری که حرف زدیم ، برنامه ای برای رفتن به تعطیلات نداری ؟
Um, " Since last we spoke, have you planned or gone on any vacations? "

چیزی در حد عملیات پاک سازی، و کار را با روحیهای مطمئن و سبک بال، مثل رفتن به تعطیلات، آغاز کردند.
no more than a mopping up operation, and they began with a confident, light hearted holiday spirit.

و همه دوستانم رفتن به کشورشون يا تعطيلات
All my friends have either gone to the country or on holidays.

این جانب، سیریوس به لک، پدر خواندهی هری پاتر، از این تاریخ به بعد رفتن پسر خواندهام را به هاگزمید در تعطیلات آخر هفته بلامانع میدانم.
I, Sirius Black, Harry Potter's godfather, hereby give him permission to visit Hogsmeade on weekends.

بخشی از آن. به خاطر بالا رفتن قیمت کره و بخشی دیگر بدین جهت بود که تعطیلات کریسمس رو به اتمام بود
partly owing to the price of butter and partly because the Christmas holidays were nearly over

چیزیکه من هم میدانستم این که در حال رفتن برای ۲ هفته تعطیلات بودم، و خواندن شما به بدی همان نمایشنامههای بد است وقتی این کار شما است، حتی در تعطیلات زجرآورتر است.
What I also knew was that I was about to go on vacation for two weeks, and as bad as reading bad scripts is when it is your job, it's even more painful on vacation.

البته قبلا هم گاهی به رفتن فکر میکردم، ولی منظورم از آن بیشتر یک جور تعطیلات بود، یک رشته ماجراجویی مثل ماجراجوییهای بیل بو، حتی بهتر به نحویکه آخرش صلح و ثفا و آرامش باشد.
'Of course, I have sometimes thought of going away, but I imagined that as a kind of holiday, a series of adventures like Bilbo's or better, ending in peace.