ایجاد کردن oor Engels

ایجاد کردن

Verb

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

create

werkwoord

to design, invest with a new form, shape etc.

با ابر انسان هایی که حرف زدیم گفتن که زوم یه شکاف ایجاد کرد و فرار کرد.
The metas we spoke to said Zoom created a breach and escaped.

do

werkwoord

نباید با مردم این جوری رفتار کنی.بلا با لحن ملامت باری در افکارم وقفه ایجاد کرد؟
You really shouldn't do that to people, Bella interrupted my thoughts in a disapproving tone.

establish

werkwoord

اما چگونه میتوان چنین رابطهای را ایجاد کرد؟
How do we establish a good relationship with anyone?

make · produce · provoke · beget · breed · build · cause · compose · effect · effectuate · erect · generate · get · have · induce · infer · inspire · institute · invent · present · raise · stimulate · usher

Soortgelyke frases

صدایی شبیه آه ایجاد کردن
sigh

(فیلم - ویرایش و به هم چسباندن یا روی هم سوار کردن فیلم به منظور ایجاد تصویرهای عجیب و غریب و غیره) مونتاژ
montage

(انسان) صدای کوتاه ایجاد کردن
peep

تنوع ایجاد کردن
relieve

(برای ایجاد ایمنی وغیره) مایه کوبی کردن
inoculate

(در اصل) فانوس چند رنگ و چند نقش که سایه روشن ها و تصویرهای گوناگون و زود گذر ایجاد می کرد
phantasmagoria

(با فشردن مهر بی جوهر برکاغذ و غیره) فرورفتگی ایجاد کردن
indent

(بریدن و نقش ایجاد کردن) حک کردن
incise

دوموج دارای بسامدهای مختلف را به هم آمیختن (و بسامد تازه ای را ایجاد کردن)
beat

voorbeelde

اينا واسم مزاحمت ايجاد کردن
This is harassment.

یه مشکل کامپیوتری ایجاد کردن که چند میلیون خرج رو دست سهامداران بازار گذاشت.
They caused a computer glitch that cost the market a few hundred million.

پدر پدربزرگت و چند نفر دیگه. این صنعت رو ایجاد کردن
Your great-grandfather and a few others created this industry.

۱۰ اشتیاق ایجاد کردن.
10 Cultivate interest.

اعلي حضرت براي استاد مشکل ايجاد کردن ؟
Is His Highness making any difficulty for Master?

براي امنيت ايجاد کردن براي اين آدمها با اون بچه ميخوام صحبت کنم
I would love to talk to the motherfucker that said this mountaintop was secure.

ببخشيد ، اين آقا براتون مزاحمت ايجاد کردن ؟
Excuse me, is this guy bothering you?

شنيدم چند تا خرگوش براي تو مزاحمت ايجاد کردن ، اومدم تا... حسابشون رو برسم.
Heard you had a spot of rabbit bother and toodled on over to sort the blighters out.

ایجاد کردن موقعیتی برای شاگردسازی
Create Opportunities to Make Disciples

یا ایجاد کردن زلزلههای مصنوعی و جزر و مد از راه تنظیم حرارت مرکزی زمین.
or producing artificial earthquakes and tidal waves by tapping the heat at the earth's centre.

، این باور رو در من ایجاد کردن. که تنها باشم
I was led to believe that I would be given leave.

تيمش با تير اندازي ، براي من پوشش ايجاد کردن
His team laid down cover fire for me.

یه فضای ممنوعه اطراف کاخ سفید ایجاد کردن
They've extended the perimeter around the White House.

مامورین مالیات بریک مشکل ایجاد کردن ؟
Brick's tax collectors giving you trouble?

براي ايجاد کردن انفجارهاي سريالي در قطار..
To cause serial blasts in train..

شغل من پیدا کردن راه حلهایی برای این مسائل لجستیکی است -- نه ایجاد کردن آنها.
My job is to find solutions to logistical issues like these -- not create them.

باعث ميشه احساس کنن واقعا يه تفاوتي ايجاد کردن.
Makes them feel like they made a real difference.

مردم آمريکا اين گروه بندي را ايجاد کردن ، فقط انتخاب ما نيست
the american people need to understand

سيلفي هاي اون پخش شدن واسه تو ، کلي شرمساري ايجاد کردن
His Sealfies went viral, causing you a lot of embarrassment.

افسر اجرایی ، در جنگ جهانی دوم ، ناوشکن ها با تغییر تنظیمات موتور ابری از دود ایجاد کردن.
X.O., in World War II, warships created smokescreens by changing engine settings.

نه دعوا درست کردن بلکه براي آرامش ايجاد کردن.
Not to make war, but to create peace.

اگر چه يه فرصتي ايجاد كردن. خيلي گرانبها و منحصر بفرد.
However, it does present an opportunity both timely and unique.

داخل در پشتي حفره ايجاد کردن
A breach in the back entrance.

استاد دود ايجاد کردن!
The Funkmaster.

آزارم داد، و باعث شد فكر كنم، فايده تغيير ايجاد كردن در آينده چيه؟
It hurt me, and it made me think, what's the point of making change in the future?