enterrar oor Persies

enterrar

/ε̃ĩtəʀaːr/ werkwoord

Vertalings in die woordeboek Portugees - Persies

خاک کردن

Matei e enterrei três vagabundos, o ano passado!
تو يه سال گذشته سه تا ولگرد رو کشتم و خاک کردم!

خاکسپاری

Os relatos bíblicos mostram que os judeus eram muito cuidadosos ao preparar o corpo para o enterro.
گزارشهای کتاب مقدّس نشان میدهد که یهودیان با دقت تمام جنازهٔ متوفا را برای مراسم خاکسپاری آماده میکردند.

دفن كردن

دفن کردن · مدفون ساختن · مقبره ساختن

Soortgelyke frases

enterro
آیین تدفین · به خاکسپاری · تدفین · دفن · دفنی · مراسم تشییع جنازه · مراسم دفن

Enterrada
اسلمپ دانک

semente enterrada
بانکهای بذر خاک · بذرهاي خاكشده · پتانسيل بذر خاك

voorbeelde

Eu confio no buraco no deserto onde te vou enterrar.
من به سوراخي تو بيابون كه تو رو توش تنها ميذارم اطمينان دارم.

Kara e eu vamos enterrar-te, seremos pagos para isso, entendes?
من و " کرا " تو رو به گور مي بريم و با اينکار تلافي مي کنيم

Por favor, só quero enterrar minha esposa em paz.
من فقط می خوام زنم رو در آرامش دفن کنم.

Não é cruel enterrar este serviçal.
قرباني كردن اين غلام كجاش ظلمه ؟

Não temos tempo para o enterrar.
وقت گودال کندن رو نداریم.

Ou a enterrar-me mais.
يا اينکه دارم بدترش ميکنم

Tem um túnel cheio de corpos que alguém tentou enterrar.
من يه تونل پر از جسد پيدا کردم که يکي مي خواست نابودش کنه

Já enterrei uma mulher e posso enterrar outra.
من يه همسر لعنتيم رو خاکش کردم پس يکي ديگه رو هم ميتونم خاکش کنم

T'a Lin é um local para enterrar monges em Shaolin.
تا لين زمينيه كه راهب هاي شائولين داخلش خاك ميشن

E vamos enterrar a nossa primeira estrela.
بياين بريم اولين صيدمون رو يک جايي دفن کنيم

Vai enterrar corpos?
جسد خاک مي کردي ؟

Ouça, não pode enterrar isso no passado.
و ، پسرم ، نميتوني اين رو تو گذشته دفن کُني

E o pior é que só tive 108 minutos para enterrar o pobre coitado.
فقط 108 دقيقه وقت داشتم اون حرومزاده بيچاره رو دفن کنم

Podes regressar ao " Quarter " para enterrar o teu amigo.
میتونی به محله بيای تا رفيقت رو خاک کنی

1 E aconteceu que os nefitas que não haviam sido amortos pelas armas de guerra, depois de haverem enterrado aqueles que pereceram — ora, o número de mortos não foi contado, por causa de sua grande quantidade — havendo terminado de enterrar seus mortos, voltaram todos para suas terras e suas casas e suas esposas e seus filhos.
۱ و چنین گذشت که نیفایانی که با سلاح های جنگی کشته نشده بودند پس از دفن کردن کسانی که کشته شده بودند — اینک تعداد کشته ها به سبب تعداد زیاد آنها شمرده نشد — پس از اینکه آنها دفن کردن مُرده هایشان را تمام کردند همه به سرزمین هایشان و به خانه هایشان و همسرانشان و فرزندانشان بازگشتند.

Athena, temos que enterrar a nossa filha.
آتنا ، باید دخترمون رو دفن کنیم

Você vai me enterrar?
منو دفن ميکني ؟

Devemos enterrar os mortos.
باید جسد رو دفن کنیم

Um deles respondeu: “Permite-me primeiro ir e enterrar meu pai.”
یکی از آن مردان گفت: «نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاک بسپارم.»

Para enterrar o Adam, no jardim de rosas.
براي اينکه آدام را دفن کنم توي باغ گل رز

Acha que a pedreira é suficiente para enterrar Silas?
فکر مي کني معدن سنگ براي دفن کردن سايلاس به قدر کافي عميق باشه ؟

Temos que enterrar eles debaixo do viaduto.
بايد بريم خاک ِشون کنيم

Tente não enterrar a liderança para a próxima.
دفعه بعد سعي نکن بحثو عوض کني

Diga ao Canellos para enterrar a decisão na Zona Metropolitana.
به کانالوس بگو بیخیال پرداختن بهش توی بخش مترو بشه

Tinha acabado de enterrar o seu filho mais novo.
اون داشت پسر جوون خودش رو دفن میکرد.