(دادخواهی) اثبات بعدی ادعای خود را تقبل کردن
verify
(خلاف چیزی را) اثبات کردن oor Engels
(خلاف چیزی را) اثبات کردن
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
refute
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
هيچي براي اثبات کردن به من نداري.
Can I take this?OpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
چیزی برای اثبات کردن بهش ندارم
We have to take it to the authoritiesOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
اثبات کردن تشخیص اشتباه سخت است
I told you not to yell at himTEP TEP
" موري " نامه ي " متيو " رو پيش چندين يک از مقامات برده و حرف آخرشون اينکه " اثبات کردن وصيت بودن ".
Testing my wire, SamOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
اشتباه کارپ را به او اثبات کردن آنچنان که ناگزیر میشد سخنان خود را با خشم و انزجار باز پس گیرد
Put your hands above your headMIZAN MIZAN
کارد ، يه وسيله مناسب براي اثبات کردن خودته... اما اون ديگه قديمي شده ، و البته به درد کار ما هم نمي خوره.
Well, if it ain' t our old friend HattonOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
بدون فرضیه، چیزی برای انکار کردن یا اثبات کردن وجود ندارد، اما پروفایل بیان میتواند برای شناسایی فرضهای کاندید برای آزمایشهای آینده کمککننده باشد.
This appropriation is intended to cover expenditure under the single payment scheme, in accordance with Title # of Regulation (EC) No #/# and Title # of Regulation (EC) NoWikiMatrix WikiMatrix
بانو تراتوود، به مجرد دریافت نامة شما واجب دیدم که برای اثبات کردن حسن نیت خود و از جانبی هم بیشتر برای اینکه احترام شما را مراعات کرده باشم ...
By August 2006 - The Enforcement Branch in consultation with the Internal Audit Directorate at HQ and the regions will put in place an audit plan to ensure CPIC audits are conducted in all regions and sent to HQ by the end of October 2006 (dependant on funding obtained and audit training provided to regions).MIZAN MIZAN
استقرای ساختاری روشی است که برای اثبات کردن قضایا از آن استفاده میشود که در منطق ریاضی (به عنوان مثال، در اثبات قضیه لس)، علوم کامپیوتر، نظریه گراف، و برخی دیگر از زمینههای ریاضی کاربرد دارد.
Probably be a good idea if you went home, KathyWikiMatrix WikiMatrix
این نیازمند، یه چیزی بیشتر شبیه، انجام کاری برای خودتان است: یه ذره بینش خلاق داشتن؛ استفاده از تخیل تان ؛ وارد میدان شدن؛ انجام آزمایش؛ کار کردن روی اثبات چیزی؛ صحبت کردن با کسی.
You should listen to thisted2019 ted2019
در ابتدا اثبات آنها از طرف همه ریاضیدانها مورد تأیید واقع نشد، چرا که چک کردن یک اثبات کامپیوتری توسط انسان امکانپذیر نبود(Swart ۱۹۸۰).
I' il be honest with you too.Let' s call it quitsWikiMatrix WikiMatrix
اون داستان " گرگ ها بزرگش کردن " هم . هيچوقت به اثبات نرسيده
How' d you make out?OpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
خانم وال از اثبات این موضوع که درست کردن فدرستونهای ساختگی و محروم کردن فدرستونهای واقعی هیچ نتیجهای ندارد احساس پیروزی آمیخته به اندوهی داشت؛
I' d like them to come in and see meMIZAN MIZAN
اما نمیتوان اثبات کرد که این به منظور بیرون کردن آب از طریق سوراخ تنفس است.
No, there' s too much colorMIZAN MIZAN
من برای پرونده کردن این به عنوان یه اثبات آماده نیستم
Or it could be a sign that we need to get our pipes fixedOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
پروفسور آندرو اپل، استاد دانشگاه پرینستون، به دنبال اثبات این مسئله است که هک کردن یک ماشین رایگیری تا چه اندازه آسان است.
Prep the chopperWikiMatrix WikiMatrix
نمایشهایی همچون patlabor کار خود را از این بازار شروع کردند و اثبات کردند که راهی برای تست کردن انیمیشنهای کم فروش دربرابر مخاطبان وجود دارد.
Our clerk felt that it was imperative that we meet because we had a French correction to makeWikiMatrix WikiMatrix
این مورد از قضیه هنوز در Π11-CA۰ قابل اثبات است، اما با اضافه کردن یک «شرط جزئی» به تعریف مرتبسازی درختها در بالا، او یک تغییر طبیعی در تئوری یافت که در این سیستم غیرقابل اثبات بود .
We don' t have to offer let that to ourselvesWikiMatrix WikiMatrix
اثبات قضایا دربارهٔ همه گزارهها ممکن است برای ساده کردن مناسب باشد.
Where' s Chris?!WikiMatrix WikiMatrix
اثبات میشه که حل کردن رابطه علت و معلولی سخت است از میان تعداد زیادی روند سخت شامل افزایش قانون خرید انلاین موسیقی، اشتراک فایل غیرقانونی، از ارزش افتادن سی دی و چشمپوشی از بسیاری از مغازههای موسیقی مستقل همراه با تبدیل همزمان فروش با جعبه بزرگ خرده فروشان.
We' re all so proudWikiMatrix WikiMatrix
و قوه ناچیز منطق ما چند برابر گشته بواسطه هنجارها و نهادهای منطق، کنجکاوی روشنفکرانه، مناظره آزاد، شکگرايی مرجع و تعصب مذهبی و بار اثبات برای تایید ايدهها با مواجه کردن آنها علیه واقعيت.
The collagen unit, report to the blue level immediatelyted2019 ted2019
او بجای اداره کردن موقعیت به طور ملایم، متخاصمانه قدرتش را اثبات کرد –و ۱۰ سِبط از ۱۲ سِبط را از دست داد.
No, I was never undercover, Jamesjw2019 jw2019
پروفایل بهطور کلی نمیتواند چیزی دربارهٔ عدم دسترسی یک قطعه کد را اثبات کند، اما ممکن است یک اکتشافی خوب برای پیدا کردن کدهای غیرقابل دسترس باشد.
I' ve already looked into it for myselfWikiMatrix WikiMatrix
سلسلهٔ دوم: آشنا کردن خواننده با موادی که برای آفرینش تازه لازم است و اثبات درستی و سلامت و کیفیت خوب آن.
You gave us a sick childWikiMatrix WikiMatrix
وقتی دوران راهنمایی را شروع کردم، دانشآموزان دیگر سربهسرم میگذاشتند که مو ندارم، برای اثبات این که اشتباه می کنند، شروع کردن به نشان دادن موهایم به آنها-- چیزی که خلاف باورهایم است، اما برای انجامش این فشار را روی خود حس میکردم.
If you go away, maybe the Lord will go easy and forget you tried to rob folk of what' s theirsted2019 ted2019
37 sinne gevind in 4 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.